منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
نویسندگان
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
وصیت نامه شهدا

لوگوی دوستان
امکانات دیگر


آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 66
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1


جنگ دفاع مقدسcolor1=000000&color2=FF0000&color3=transparent&size=11px&size2=7px&style=inset&width=160&shahr=1&selected=1,1,1,1,1,1">اوقات شرعی
ابر برچسب ها
بانک اشعار فاطمیه     
معنی عشق

عشق یعنی معنی بالا بلند
عشق یعنی دوری از هر دام و بند

گر که خواهی عشق را معنی کنم
بحر باشم بایدت باشی چو نم 

عشق یعنی آتش اندر جان شدن
سوختن در آتش و درمان شدن

عشق یعنی ناله های فاطمه 
خطبه خواندنهای او بیواهمه

عشق یعنی در تب و تاب علی
نام مولا بر زبان راندن جلی

عشق یعنی ماجرای کوچه ها
دانی آیا بر سرش آمد چه ها

فاطمه معنای عشق برتر است
ذوب در مولا و میرش حیدر است

فاطمه دستش بدامان علیست
عشق بازیهای زهرا منجلیست

عشق یعنی جان نثاری پشت در
از پی مولا دوید آسیمه سر

دست مولا را به هم پیچیده دید
از پی مولا و عشق خود دوید

گفت مولایم رهانیدش ز بند
روبهان حیله گر گیرید پند

بر سر پیمان خود جان را نهاد
هر چه جانانش بگفت آنرا نهاد

گفتش او جانم چه باشد بهر یار
میکنم قربانیش دار و ندار

عشق یعنی عشق زهرا و علی
جان یکی اندر دو قالب تن گلی

اینچنین مولای من تعلیم داد
درس عشق اندر نهاد من نهاد

نام زهرا دین و هم دنیای ماست
عشق پاکش آخرین سودای ماست

اول و آخر رضای فاطمه
منتهای آرزوی ما همه



مجید امیری

عزای یاس کبود


پوشانده است ابر کبودی مدینه را

برلب نمانده شوق سرودی مدینه را



قندیل ماه رنگ پرید ه است تاگرفت

گرد عزای یاس کبودی مدینه را


ای ماه خسته!مرثیه ای سازکرده ای؟

ای ابربغض!عقده گشودی مدینه را؟!


یک عرش ازستاره ببین گریه می کنند

درپردۀ فرازوفرودی مدینه را


زخم شناسنامۀ تاریخ مافدک!

آیینۀ بهار کبودی مدینه را!!


دنیا بدون فاطمه،تاریک،سوت وکور

فرقی نداشت بودو نبودی مدینه را


اندازۀ تمام جهان نور هدیه داد

یک جانماز وعطرسجودی مدینه را


بر گنبد بقیع دلم آشیان گرفت

با قاصدک نوشت درودی مدینه را


این کفتر ضریح درنیم سوخته است

لب تشنۀ دوقطره شهودی مدینه را


آتش گرفت اگر چه دری کرد شعله ور

دست پلید،دست یهودی مدینه را


بایک اشاره صاعقه می ریخت آسمان

تشباد قهر عادوثمودی مدینه را


لب وانکرده غیر دعای قبیله را

نفرین کجا؟ که فاطمه بودی مدینه را


آیینه نیستم که بچینم گل حضور

یک استغاثه،اذن ورودی مدینه را


خاکم به سرکه قافیه اندیش ماند ه ام

خالی است جای سنگ صبوری مدینه را

محمد حسین انصاری نژاد

نشان فاطمه (س)

عاقبت از بند غم شد خسته جان فاطمه

پرگرفت از آشيان مرغ روان فاطمه

گر بسوزد عالمى از اين مصيبت نى عجب

سوخته يكسر زآتش كين آشيان فاطمه

وامصيبت بعد مرگ احمد ختمى مآب

دادن جان بود هردم آرمان فاطمه

آسمان شد نيلگون چون ديد نيلى روى او

خُرد شد از ضربت در استخوان فاطمه

محسن شش ماهه اش در راه داور شد شهيد

ريخت خون در ماتمش از ديدگان فاطمه

نيمه ی شب بهر تدفينش مهيّا شد على

عاقبت شد در دل صحرا مكان فاطمه

منع كرد از ناله طفلان را ولى ناگه ز دل

ناله ها زد همسر والانشان فاطمه

اى فلك ترسم شوى وارون كه افكندى شرر

از غم مرگش به جان كودكان فاطمه

نيست «مردانى» نشان از تربت پاكش ولى

مهدى (عج) يى آيد كند پيدا نشان فاطمه





برچسب ها :
<-TagName->
دهکده خاطرات (کفسان)     

آن سالها هنوز برق به دهکده وارد نشده بود و نسلی که خیلی از آنها به دیار حق شتافته اند و بقیه هم روزهای آخر عمر خود را سپری می کنند با وجود کار طاقت فرسای روزانه تمام روزه های خود را نگه می داشتند آنچه که یادم میاد هنگام سحری فردی فانوس به دست با اشتیاق و احساس وظیفه تمام محله را می گشت  و سحری می خواند تا زنان و مردان دهکده خواب نمانند صدای سحری خوان به واسطه وجود کوه های بلند اطراف دهکده با لطافت خاصی در دهکده می پیچید که برای نسل ما راز آلود بود و قداست دین را در ذهن ما دو چندان می کرد حتی گاهی تلاش می کردیم تا به تقلید از آنها این کار را انجام دهیم اما در دهکده خاطرات تقسیم کار محکمی حاکم بود و هر کس وظیفه خود را به نحو احسن پیگیری می کرد؛سالها مجالس مذهبی دهکده خاطرات به وسیله آنها گرم می شد؛ موقع افطار هم آش نذری بود که در دهکده جولان می داد تمام موادش هم از تولیدات دهکده بودو...... تکرار خوردنش با مزه خاصش برای نسل ما یک رویاست!!!!! در شب های احیا هم بعد از صرف افطار همه دور سفره می ماندند و با دست خود گوشه سفره را لمس می کردند ملای مجلس طی لیستی همه درگذشتگان سال های دورو نزدیک دهکده را به اسم یاد می کرد و برای آمرزش روح شان طلب مغفرت می کرد در پایان با صلوات و خواندن فاتحه از سفره فاصله می گرفتند و بعد تلاوت قرآن و صرف چای و خداحافظی....... یادشان جاودان





برچسب ها :
<-TagName->
نرم افزار مهمان خدا ، مخصوص ماه مبارک رمضان     

بخش مشاوره تندرستی :
این بخش شامل دلایل علمی و گفتگو با متخصصان مختلف ، برای فواید روزه درتندرستی می باشد.

بخش مشاوره تغذیه :
در این بخش راهنمایی های لازم جهت استفاده کردن یا عدم استفاده از برخی غذاها و خوراکی ها برای فرد روزه دارارائه شده است .

بخش زنگ های یادآور :
در این بخش قادرید تا با انتخاب شهر مورد نظر خود (یا نزدیک ترین شهر به محل سکونت خود) از ساعات مختلف اوقات شرعی با خبر شوید. نرم افزار با پخش اذان ، شما را از فرا رسیدن زمان ملکوتی اذان مطلع می سازد.

همچنین قادر خواهید بود برنامه را به گونه ای تنظیم نمائید که شما را قبل از فرار رسیدن اذان صبح برای صرف سحری از خواب بیدار نماید. تنظیم این که چند دقیقه یا چند ساعت قبل از اذان شما را آگاه سازد به راحتی قابل تنظیم است (حداکثر تا 90 دقیقه قبل از اذان) .

 

توجه :

برای استفاده از زنگ‌های یادآور به روش زیر عمل کنید.
1. در بخش تنظیمات اوقاتی که مایلید صدای اذان پخش شود را انتخاب و ثبت کنید.
2. شهر محل سکونت یا نزدیک‌ترین شهر به آن را انتخاب کنید تا اوقات شرعی آن محل به صورت خودکار محاسبه شود.
3. در بخش ساعت بیداری مشخص کنید که مایلید چند دقیقه قبل از اذان صبح بیدار شوید. حداکثر فاصله‌ی پخش زنگ بیداری تا اذان صبح نود دقیقه است.
4. برای استفاده از امکانات زنگ‌های یادآور نباید از نرم‌افزار خارج شوید. برای پنهان شدن صفحات نرم‌افزار از دکمه‌ی «مخفی کردن» در منوی اصلی استفاده کنید.
5. اگر از نرم‌افزار خارج شوید، زنگ‌های یادآور پخش نمی‌شوند و با اجرای دوباره‌ی آن نیازی به تنظیم مجدد ندارید.
6. حتما ساعت و تاریخ میلادی گوشی تلفن خود را تنظیم کنید تا اوقات شرعی و زمان پخش زنگ‌های یادآور درست محاسبه شوند. دقت کنید زمانی که ساعت و تاریخ را تنظیم می‌کنید باید از نرم‌افزار خارج شده‌ باشید و پس از تغییر ساعت و تاریخ دوباره نرم‌افزار را اجرا کنید .

 

چون گوشی‌های موجود در بازار از تنوع زیادی برخوردارند نسخه‌های مختلفی از این نرم‌افزار تهیه‌ شده است که باید نسخه‌ی سازگار با گوشی خود را انتخاب کنید. 

 

دانلود نسخه‌ی 1.1 برای گوشی‌هایی طراحی شده‌است که کیفیت نمایش LCD آن‌ها معمولی است و قابلیت پردازش توابع مربوط به محاسبه‌ی اوقات شرعی را دارند.


دانلود نسخه‌ی 1.2 برای گوشی‌هایی طراحی شده‌است که کیفیت نمایش LCD آن‌ها بالا است و قابلیت پردازش توابع مربوط به محاسبه‌ی اوقات شرعی را دارند. بنابراین اگر متن و منوهای نرم‌افزار روی LCD شما کوچک دیده می‌شد از این نسخه استفاده کنید.


دانلود نسخه‌ی 1.3 برای گوشی‌هایی طراحی شده‌است که کیفیت نمایش LCD آن‌ها معمولی است و قابلیت پردازش توابع مربوط به محاسبه‌ی اوقات شرعی را ندارند. اگر هنگام نصب نرم‌افزار با پیغام Unable to install مواجه شدید از این نسخه استفاده کنید.

 

 دانلود نسخه‌ی 1.4 برای گوشی‌هایی طراحی شده‌است که کیفیت نمایش LCD آن‌ها معمولی است و قابلیت پردازش توابع مربوط به محاسبه‌ی اوقات شرعی را دارند. اگر هنگام نصب نرم‌افزار با پیغام Unable to install مواجه شدید و نسخه‌ی 1.3 روی LCD شما کوچک دیده می‌شد از این نسخه استفاده کنید .

 

کلمه عبور جهت بازکردن فایل فشرده : www.mobileha.com 

منبع : www.mobileha.com



منبع : وبلاگ همه چی : http://hamechee.blog.ir





برچسب ها :
<-TagName->
ماه رمضان 1392     

 

ماه مبارک رمضان 1392

خدا را بی نهایت شاکریم که از خزانه ی موهبت و الطاف بی کران خود بر ما منت نهاد تا دگرباره بتوانیم این ماه پر برکت و پر فضیلت را درک نماییم؛ ماهی که خداوند متعال در شأن آن می فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی لناس و بینات من الهدی و الفرقان...» (ماه رمضان (ماهی است) که در آن برای راهنمایی مردم و بیان راه روشن و هدایت و جدا ساختن حق از باطل ، قرآن نازل شده است.) و در ادامه آیه می فرماید: «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه...» (پس هر که این ماه را دریابد، باید که در آن روزه بدارد.)

 

ماه رمضان فرصتِ بازنگري در خويش
انجام اعمال و آداب ماه پر خير و بركت رمضان چون: تهجد و شب زنده‌داري، مراقبت از گوش و چشم و زبان، استغفار كردن، دعا خواندن، ذكر گفتن، تلاوت قرآن، تدبر در آيات، خواندن نمازهاي نافله، درك شب‌هاي قدر و معتكف شدن،1 انسان را به خويشتن خويش سوق مي‌دهد و او را از غفلت و بي‌توجهي نسبت به خود بيرون مي‌آورد.

 

مقام معظم رهبري در اين باره مي‌گويند: "دعا در ماه مبارك رمضان و همه خصوصيات اين ماه مبارك اين است كه ما را متذكر مي‌كند؛ از غفلت بيرون مي‌آورد؛ آلودگي‌هاي ما را به ما نشان مي‌دهد و در بين دعا و نماز و توجه، فرصتي به ما دست مي‌دهد كه در اشتباهاتي كه با آنها انس و خو گرفتيم، بازنگري كنيم و آنها را بشناسيم؛ چون گاهي انسان گناهي را عادت كرده كه انجام بدهد و توجه ندارد كه اين گناه است. البته تنبلي، سستي و بقيه نواقصي را هم كه داريم، مي‌توانيم بازنگري كنيم." 2

ايشان شب‌هاي قدر را فرصت استثنايي در طول سال دانسته و در اين باره مي‌گويند: "اين فصلِ يك ماهه، فصل بسيار باارزش و قيمتي است. در اين سي يا بيست و نه روز، خدا ليله القدر را قرار داده و ليله القدر يك فرصت استثنايي در طول سال براي انسان است. كه اگر انسان توانسته باشد آن شب را درك كند، خير زيادي نصيبش مي‌شود، در دعاي وداع ماه رمضان در مفاتيح الجنان مي‌خوانيم: "و ان تجعلني برحمتك ممّن خرّت له ليله القدر و جعلتها له خيرا من الف شهر؛ خدايا، مرا از كساني قرار ده كه توفيق درك ليله القدر را به دست آوردند و ليله القدر براي آنها از هزار ماه بهتر و باارزش‌تر شده، ليله القدر براي همه اين گونه نيست.

روزه,ماه رمضان 1392,آغاز ماه رمضان 1392

آن كسي كه براي او شب بيست و سوم يا شب بيست و يكم ماه رمضان، با شب بيست و سوم هر ماه ديگري فرق ندارد ـ نه ذكري، نه توجهي، نه حالي، نه گريه‌اي، نه تضرّعي؛ با غفلت مي‌گيرد مي‌خوابد، يا اصلاً يادش نمي‌آيد كه ليله القدر است، يا خداي نكرده آلوده به گناه و هواي نفس هم مي‌شود ـ براي چنين انساني ليله القدر بهتر از هزار شب نيست؛ يك شب است، آن هم يك شب خسران‌بار كه براي او خيري ندارد. ليله القدر براي آن كسي از هزار ماه بهتر است كه ساعات و دقايق آن شب را قدر بداند؛ از دقايق آن شب استفاده كند. در آن دعا مي‌خوانيم كه خدايا ما را از آن كساني قرار ده كه شب قدرشان پوچ نمي‌شود و از دست نمي‌رود."3


برنامه انسان‌سازي ماه رمضان
برنامه‌هاي اسلام به دو بعد جسماني و روحاني انسان توجه دارد. روزه نيز از نظر جسمي و بهداشتي، فردي و اجتماعي، اخلاقي و معنوي هداياي ارزشمندي را براي صائم به ارمغان مي‌آورد. روزه از سويي خانه تكاني عظيم براي دستگاه هاضمه و گوارش و از سوي ديگر ورزشي روحاني براي قوي كردن ايمان، اراده، پايمردي و استقامت، گذشت و ايثارگري است.

استاد مطهري در باره بعد روحاني روزه مي‌نويسد: "اساساً برنامه ماه مبارك رمضان، براي انسان‌سازي است، يعني برنامه اين است كه انسان‌هاي معيوب در اين ماه خود را تبديل به انسان‌هاي سالم، و انسان‌هاي سالم خود را تبديل به انسان‌هاي كامل كنند. برنامه ماه مبارك رمضان برنامه تزكيه نفس است، برنامه اصلاح معايب و رفع نواقص است، برنامه تسلط عقل و ايمان و اراده، بر شهوات نفساني است. برنامه دعاست، برنامه پرستش حق است، برنامه پرواز به سوي خداست، برنامه ترقي دادن روح است، برنامه ارتقا دادن روح است. اگر بنا باشد كه ماه مبارك بيايد و انسان سي روز گرسنگي و تشنگي و بي‌خوابي بكشد و مثلاً شب‌ها تا ديروقت بيدار باشد و به اين مجلس و آن مجلس برود و بعد هم عيد فطر بيايد، و با روز آخر شعبان يك ذره هم فرق نكرده باشد، چنين روزه‌اي براي انسان اثر ندارد."4

هشدار قرآن به مراقبت از خويش و راه هدايت
قرآن كريم همواره انسان را به خودسازي و توجه به خود ترغيب نموده و به مؤمنان نسبت به مراقبت از راه رستگاري هشدار داده است؛ از جمله در آيه 105 سوره مائده خطاب به مؤمنان مي‌فرمايد: "يا أيّهَا الَّذين آمَنُوا عَلَيْكُم أَنفُسَكُم لا يَضُرُّكُم مَن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُم؛5 اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به خودتان بپردازيد. هر گاه شما هدايت يافتيد، آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمى‏رساند."


عليكم در "عَلَيْكُم أَنْفُسَكُم" اسم فعل و به معناي "الزموا" انفسكم مي‌باشد. اين آيه از مؤمنان مي‌خواهد كه به خود بپردازند و مراقب راه هدايت خويش باشند و از ضلالت گمراهان نهراسند.
هدايت و ضلالت دو واژه متضادند و در سلوك و طي طريق معنا مي‌يابند. هدايت حركت در مسير مستقيم براي رسيدن به غايت مطلوب است و ضلالت انحراف و كجي از آن مسير و در نتيجه دست نيافتن به آن غايت است.6

روزه,ماه رمضان 1392,آغاز ماه رمضان 1392


هر راهي فرجامي دارد و مقصد و هدف نهايي در سلوك الي الله خداي نامتناهي است. از اين جهت كه او نامتناهي است راه‌هاي رسيدن به او نيز نامحدود است. انسان در هر مسيري گام نهد تكوينا به خدا مي‌رسد "يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ؛7 اي انسان حقا كه تو به سوي پروردگار خود به سختي در تلاشي، و او را ملاقات خواهي كرد."

اما در اين سير، گروهي به صراط مستقيم قدم گذاشته و به خدا و مهرش مي‌رسند و گروهي به ديگر راه‌ها كشيده مي‌شوند، البته آنان نيز به خدا مي‌رسند اما به قهر و عقاب او.
انسان‌ها در نيل به لقاء الهي همانند آب‌هاي متفاوتي‌اند كه هر يك به سوي دريا در حركت‌اند. رودخانه‌هاي بزرگ تا وسط دريا پيش مي‌روند اما جويباران كوچك فقط به كنار آن مي‌رسند.


در ميان راه‌هايي كه بدو ختم مي‌شود، يك راه مستقيم و ديگر راه‌ها انحرافي است "وَ أَنَّ هَذا صراطِى مُستَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سبِيلِهِ؛8 و [بدانيد] اين است راه راست من؛ پس، از آن پيروى كنيد. و از راه‏ها[ى ديگر] كه شما را از راه وى پراكنده مى‏سازد پيروى مكنيد." جز آن راهي كه انسان را به خداي رحمان مي‌رساند و نمازگزار هدايت به آن را در نماز از خدا مي‌طلبد، ديگر راه‌ها ضلالت است و به خداي منتقم مي‌انجامد و سالك آن طرق سر انجام جلال و قهر او را مي‌بيند.9


خواجه عبدالله انصاري در باره اين آيه مي‌گويد: "يا ايها الذين آمنوا عليكم انفسكم به زبان اشارت بر ذوق اهل ارادت آن است كه اي مؤمنان، زينهار، نفس خويش را مقهور و مغلوب داريد، پيش از آنكه او شما را مقهور و مغلوب كند. آن را به اطاعت خود مشغول كنيد، پيش از آنكه او شما را به معصيت مشغول كند. از يكي از بزرگان اوليا از اين آيت پرسيدند. گفت: اگر به اصلاح مفاسد نفس خود مشغول شدي او هم تو را از اشتغال به گناه (وسوسه) در حق مردم باز مي‌دارد."10


وي با اشاره به حديث "أعْدي عَدُوِّكَ نَفسُكَ الَّتي بينَ جَنبَيْك"11 مي‌نويسد: "مصطفي فرمود: بزرگ‌ترين دشمن تو نفس توست كه ميان دو پهلوي توست و چون با هر دشمني بسازي از شر آن در ايمن باشي، ولي اگر با نفس خويش بسازي هلاك شوي. پس اگر در اين جهان به كسي نيكي كني در آن جهان سپاس بيني و اگر بدي كني در آن جهان از تو شكايت كنند، ولي حالت نفس ضد اين است اگر در اين سراي راضي نگه داري در آن سراي دشمن تو شود و اگر در اين سراي بد داري به آن سراي شكر كند."12
در حكايتي آورده‌اند كه: "بزرگي را پرسيدم در معني اين حديث كه "اعدي عدوك نفسك التي بين جنبيك". گفت: به حكم آنكه هر آن دشمني را كه با وي احسان كني دوست گردد، مگر نفس را كه چندان كه مدارا بيش كني، مخالفت زيادت كند.

فرشته خوى شود آدمى به كم خوردن
وگر خورد چو بهائم بيوفتد چو جماد

مراد هركه برآرى مريد امر تو گشت
خلاف نفس كه فرمان دهد چو يافت مراد13

سخن پاياني خود را به كلام امام علي (ع) زينت مي‌دهيم كه فرمودند: در شگفتم از كسي كه براي گمشده خود جار مي‌زند و از اين و آن مي‌پرسد، در حالي كه خودش را گم كرده و در پي يافتن خود نيست. 14 امام عارفان (ع) در سخني ديگر مي‌فرمايد: هر كس نفس خود را شناخت ديگران را بهتر مي‌شناسد15 و هر كس نسبت به نفس خود جاهل باشد نسبت به ديگران جاهل‌تر است.16


بر اساس آنچه گذشت انسان همواره بايد مراقب خويشتن باشد و ماه رمضان و روزه‌داري فرصتي مغتنم براي خودشناسي، خودسازي و مراقبت از خويشتن و تداوم بخشيدن به آن تا رمضان ديگر است.





برچسب ها :
<-TagName->
موبایل اسلامی     

 

نرم افزار همراه نمونه (قرآن،ترجمه،تفسیر)

نرم افزار همراه نمونه (قرآن،ترجمه،تفسیر) این نرم‌افزار در برگیرنده متن کامل قرآن کریم به همراه ترجمه حضرت آیة‌الله‌العظمی مکارم شیرازی و دوره کامل تفسیر نمونه (27 جلدی) است.       امکانات ویژه این نرم‌افزار عبارت است از: - جستجوی پیشرفته در عناوین مطالب و متن کتاب - تغییر نوع، اندازه و رنگ قلم ها - نمایش اِعراب با رنگ متمایز - نصب به دفعات نا محدود - اجرا بر روی گوشی های فاقد امکانات فارسی - نمایش تمام صفحه در گوشی های مختلف -

نرم افزار عتبات عالیات

نرم افزار عتبات عالیات این نرم افزار که به همت مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان تهیه شده است ، اطلاعات بسیار مفیدی را در رابطه با اعمال ، ادعیه ، زیارات ، آداب و مسائل تاریخی عتبات عالیات در اختیار مشتاقان قرار می دهد .     اطلاعات این نرم افزار تفصیلاً به شرح ذیل می باشد: • احكام فقهىِ سفرِ زيارتى عتبات : احكام و آداب سفر ، نماز مسافر ، احكام مسجد و حرم

نرم افزار هلال نعمت و احسان

نرم افزار هلال نعمت و احسان: این نرم افزار یکی از کامل ترین نرم افزار ها در زمینه ادعیه و مناجات بوده و از قابليت هاي ویژه آن مي توان به قابليت پخش اذان در حالت مخفي بر اساس افق هاي مختلف شهرهاي ايران اشاره كرد.   اهم قابليتهاي نرم افزار هلال نعمت و احسان عبارتند از : - قابلیت اجرای خودکار نرم افزار در وقت شرعی و پخش اذان برای کلیه مراکز استانی - قابلیت نمایش اوقات شرعی کلیه

نرم افزار حکمت علوی

نرم افزار حکمت علوی نرم افزار حکمت علوی شامل حکمت های نهج البلاغه امیرالمومنین علی علیه السلام بهمراه ترجمه حکمت ها، توسط استاد دشتی است . در این نسخه از نرم افزار (نسخه 1.1) سرعت بار گذاری اولیه برنامه ، به شکل چشمگیری افزایش یافته است.   ویژگی های نرم افزار مذهبی حکمت علوی عبارتند از : • جاوا بودن و قابلیت اجرا در اکثر گوشی ها • طراحی برنامه به شکلی که تقریباً هر حکمت در یک صفحه گنجانده شده • تطابق

برنامه اذان گوی بلال

برنامه اذان گوی بلال نرم افزار اذان گوی فارسی محصول بنیاد علوم و معارف اسلامی بوده و با نام بلال عرضه و پخش شده است . با این نرم افزار می توانید تلفن همراه خود را تبدیل به یک اذان گوی دقیق کنید. برنامه اذان گوی بلال قابلیت های مناسبی دارد که در زیر به معرفی برخی از این قابلیت ها میپردازیم.   قابلیت های برنامه : - پخش اذان به صورت اتوماتیک - قابلیت هشدار برای بیداری قبل از

نرم افزار تعبیر خواب یوزارسیف

نرم افزار تعبیر خواب یوزارسیف نرم افزار تعبیر خواب یوسف ( یوزارسیف ) با محیط گرافیکی جذاب امکانات جالبی را در اختیار کاربران گوشی های موبایل قرار می دهد. این نرم افزار علاوه بر ارائه داستان کاملی از زندگی حضرت یوسف ، امکان تعبیر خواب کامل و جامعی را فراهم می کند. تعبیر خواب با این نرم افزار بر اساس کلمات بوده و استفاده از آن به علت دسته بندی کلمات بسیار ساده است. نرم افزار به

نرم افزار مفاتیح الجنان نسخه سوم

نرم افزار مفاتیح الجنان نسخه سوم نرم افزار جامع مفاتیح الجنان شامل متن كامل ادعيه، اعمال، زيارات، ملحقات و حاشيه مفاتيح الجنان (کتاب باقبات الصالحات) می باشد. در اين نسخه از نرم افزار که توسط شرکت مبین موبایل ارائه شده است ، علاوه بر رفع اشكالات و نواقص نسخه های قبلي امكان جستجوي كامل در كل فهرست و متون نیز اضافه شده است.   ویژگی های نرم افزار مذهبی مفاتیح الجنان عبارتند از : • نرم افزار با

لغتنامه عربی به فارسی و بالعکس

لغتنامه عربی به فارسی و بالعکس این نرم افزار فرهنگ لغت با بیش از 50000 لغت بمنظور ترجمه لغات عربی به فارسی و فارسی به عربی و بجهت کمک به محققین و علاقه مندان علوم قرآنی ، در نسخه مخصوص تلفن همراه ارائه شده است.  قابلیت جستجوی پیشرفته و امکان اجرا بر روی کلیه تلفن های همراه از امکانات مناسب این نرم افزار است .   جهت دریافت این نرم‌افزار می توانید از طریق زیر اقدام

نرم افزار شور شیرین ویژه محرم

نرم افزار شور شیرین ویژه محرم نرم افزار شور شیرین یکی از جامعترین نرم افزار های مذهبی موبایل ویژه ماه محرم و حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می باشد. امکانات ویژه این نرم‌افزار عبارت است از: - دارای بخش های مختلف شامل گنجینه محرم، آلبوم تصاویر، پیام‌های عاشورایی، مسابقه، جستجو و ... - شامل ادعیه و زیارات ماه محرم - شامل کتب گوناگون در رابطه با واقعه عاشورا و ماه محرم - پشتیبانی از تلفن همراه های لمسی - امکان بزرگنمایی

تفسیر کامل 27 جلدی نمونه

تفسیر کامل 27 جلدی نمونه تفسير نمونه از متداول ترين تفاسير فارسى عصر حاضر است كه با زبان ساده و گويا و قابل استفاده براى عموم ، توسط حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به نگارش درآمده و استقبال بسيار خوبى از آن شده است. اين تفسير بارها چاپ شده و به زبانهاى انگليسى، اردو و عربى به نام الامثل في تفسير القرآن المنزل ترجمه شده است.  ويژگى اين تفسير عصرى بودن آن است كه مناسب با

نرم افزار تخصصی ثارالله

نرم افزار تخصصی ثارالله نرم افزار ثارالله نرم افزاری کم حجم در قالب کتاب الکترونیکی برای موبایل است . از جمله خصوصيات اين نرم افزار قابلیت جستجوی کلمات می باشد. اين نرم افزار با فرمت جاوا تولید شده و قابليت اجرا در اکثر گوشی های تلفن همراه را دارد.   موضوعات نرم افزار : • حکایات از امام حسین علیه السلام • 40 حدیث از امام حسین علیه السلام • مختصری از زندگینامه امام حسین علیه السلام • ثواب عزاداری و گریه برای امام حسین علیه السلام • ذکر فواید

تفسیر 20 جلدی المیزان نسخه 2

تفسیر 20 جلدی المیزان نسخه 2 کوتاه از تفسیر المیزان یکی از ویژگی‌های مهمی ‌که باعث برتری کتاب تفسیرالمیزان بر دیگر کتب تفسیری شده است، شیوه و سیره تفسیری علامه طباطبایی در سرتاسر این کتاب ارزشمند است که از آن به تفسیر قرآن به قرآن یاد می‌شود و در نوع خود، کم‌نظیر یا حتی به تعبیر برخی بی‌نظیر است. شیوه‌ای که علامه در تفسیر شریف المیزان از آن بهره گرفته، شیوه تفسیر قرآن به قرآن است یا

نرم افزار ضیافت الله (ادعیه و زیارات)

نرم افزار ضیافت الله (ادعیه و زیارات) نرم افزار ضیافت الله ویژه تلفن همراه شامل مجموعه ای کامل از ادعیه ، زیارات و همچنین اعمال ماه مبارک رمضان می باشد.   اين نرم افزار با فرمت جاوا تولید شده و قابليت اجرا در اکثر گوشی های تلفن همراه را دارد.   ویژگی های نرم افزار مذهبی ضیافت الله عبارتند از : • شرح کامل اعمال شب های ماه مبارک رمضان • شرح کامل اعمال شب قدر • متن كامل ادعیه به همراه ترجمه(ادعیه

نرم افزار احكام همراه

نرم افزار احكام همراه داشتن یک نسخه از کتاب رساله ی مراجع تقلید در گوشی های همراه، کمک شایانی به درک بهتر و شناخت مفید تر از احکام اسلامی می کند . برنامه احكام همراه (تهیه شده توسط موسسه فرهنگی تبیان) شامل احکام شرعی و رساله توضیح المسائل 9 تن از مراجع عظام تقلید بشرح زیر مي باشد : • امام خمینی (ره) • آیت الله خامنه ای دامت برکاته • آیت الله فاضل لنکرانی(ره) • آیت الله مکارم شیرازی • آیت الله صافی

نرم افزار مناطق عملیاتی «وادی»

نرم افزار مناطق عملیاتی «وادی» نرم افزار «وادی» اولین نرم افزار موبایلی جامع مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور است که به همت جمعی از طلبه های مدرسه علمیه علوی قم (گروه نرم افزاری شهید سید مهدی نقیبی راد ) تهیه شده است . هدف از ساخت این نرم افزار، گسترش فرهنگ جهاد و شهادت در جامعه و آشنا کردن نسل سوم انقلاب با دوران هشت ساله دفاع مقدس می باشد. محتوای ارزشمند

نرم افزار مهمان خدا

نرم افزار مهمان خدا نرم افزار مهمان خدا براي استفاده‌ آسان روزه ‌داران از متون ديني و مشاوره‌ هاي تغذيه و تندرستي در ماه رمضان و استفاده از زنگ‌ هاي يادآور براي بيدار شدن و آگاهي از اوقات شرعي طراحي شده است. همچنين با توجه به اينكه اين نرم افزار جاوا مي باشد ، لذا در اكثر گوشيهاي تلفن همراه قابل اجراست .   امکانات ویژه این نرم‌افزار عبارت است از: • احکام روزه شامل:احکام و استفتائات مراجع مختلف

نرم افزار رساله 10 مرجع تقلید

نرم افزار رساله 10 مرجع تقلید نرم افزار رساله 10 مرجع برای موبایل ، به همت مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان ، در قالب ۳۳۴۶ صفحه اطلاعات شامل زندگینامه و رساله 10 تن از مراجع عظام تقلید جهت تسهیل در امور مربوط به تقلید شیعیان گرآوری شده است .    این رساله ها مربوط به مراجع عظام ذیل می باشد : • آیت الله العظمی خامنه ای • آیت الله العظمی بهجت (ره ) • آیت الله العظمی سیستانی • آیت الله




برچسب ها :
<-TagName->
شاهکارهای ادبیات ایران و جهان در کتابخانه حسینیه روستای کفسان     

 هشت جایی‎ست مثل کتابخانه!

شاهکارهای ادبیات ایران و جهان در کتابخانه «مد و مه»:

بهشت جایی‎ست مثل کتابخانه!

قفسه‎ی اول

شاهکارهای ادبیات ایران و جهان در کتابخانه «مد و مه»:

در کتابخانه‎ی «مد و مه» تنها کتابهایی قرار می‎گیرند که یا نایابند و یا به هر دلیل امکان دسترسی به آنها در بازار کتاب کم است. صاحبان آثار اگر نسبت به کتابی در این کتابخانه اعتراض داشتند، پیام بگذارند تا لینک دانلود آن حذف شود. در هر فقسه (هر پست) ۲۰ کتاب الکترونیک هدیه بگیرید.

ادبیات داستانی ایران:

۱-    شب هول اثر هرمز شهدادی ، انتشارات زمان، چاپ ۱۳۵۷

http://uplod.ir/qft2bsmu1q5f/Shabe_Hol.pdf.htm

2-    تماما مخصوص، اثر عباس معروفی، انتشارات گردون، ورژن جدید ۱۳۹۱

http://dl.cketab.com/Cketab/Ghesse/Abbas%20Maroufi/Tamaman%20Makhsus%20Version.rar

3-     دختر رعیت، اثر محمود اعتماد زاده (م . ا به آذین)، انتشارات نیل، سال ۱۳۴۲

http://dl.cketab.com/Cketab/Ghesse/Mim%20A%20BehAzin/dokhtare%20rayat.rar

4-    حاج مم جعفر در پاریس، ایرج پزشکزاد ،چاپ ۱۳۳۳

http://s1.picofile.com/file/7631473759/%D8%AD%D8%A7%D8%AC_%D9%85%D9%85_%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1_%D8%AF%D8%B1_%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3.pdf.html

5-    چشمهایش، بزرگ علوی

http://dl.cketab.com/Cketab/Ghesse/Bozorg%20Alavi/Chashmhayash.rar

6-    ورق پاره های زندان، بزرگ علوی

http://dl.cketab.com/Cketab/Ghesse/Bozorg%20Alavi/varagh%20parehaye%20zendan.rar

7-    پنجاه و سه نفر، بزرگ علوی

http://dl.cketab.com/Cketab/Ghesse/Bozorg%20Alavi/panjah-o%20se%20nafar.rar

8-    خاطرات بزرگ علوی، حمید احمدی

http://dl.cketab.com/Cketab/Ghesse/Bozorg%20Alavi/Khaterat-Bozorg-Alavi.rar

 

ادبیات داستانی جهان:

۱-     ناطوردشت ترجمه احمد کریمی حکاک، انتشارات مینا، چاپ ۱۳۴۵

http://dl.cketab.com/Cketab/Ghesse/J%20D%20Salinger/NatoorDasht.djvu

2-     خرده جنایت های زناشویی، اریک امانوئل اشمیت، ترجمه : شهلا حائری. رمز : www.98ia.com

http://s1.picofile.com/file/6915344064/khorde_jenayat.rar.html

3-     مجموعه کامل کتابهای طلایی ، چاپ انتشارات امیرکبیر ، دهه چهل

http://koodaki.forumotion.com/t152-topic

4-    گتسبی بزرگ، اسکات فیتس جرالد، ترجمه کریم امامی

http://dl.cketab.com/Cketab/Ghesse/Scott%20Fitzgerald/Gatsbiye%20Bozorg.rar

 

ادبیات پلیسی وجنایی:

۱-     لکه ننگ، اثر: هری گری، ترجمه: س افسانه، نام اصلی کتاب: اوباشان ، منبع افتباس برای فیلم روزی روزگاری در غرب ساخته سرجیو لئونه.

http://www.mediafire.com/?2696bybg4t5yfla

2-    قتل در آمستردام (عروسکی در زنجیر)، آلیستر مک لین

http://s1.picofile.com/file/7468595692/ghatl_dar_aamesterdaam_kaamel_we_by_raamin.pdf.html

3-     مرگ به سبک پوارو(پرده)، آگاتا کریستی، ترجمه سید رضا حسینی، انتشارات : لک لک، ۱۳۷۲

http://s3.picofile.com/file/7599669244/marg_be_sabke_puaro.pdf.html

4-     صاعقه (جیمز باند)، یان فلمینگ، نام دیگر رمان: تندربال

http://s3.picofile.com/file/7599669244/marg_be_sabke_puaro.pdf.html

5-      فرزندان خورشید، رابرت لادلوم (خالق شخصیت بورن که فیلم اولتیماتوم بورن از آن ساخته شد!)

http://s3.picofile.com/file/7407196983/farazandaane_khorshid_kaamel_we.pdf.html

6-     رمان ۸۱۳، اثر موریس لبلان، ترجمه نصرالله فلسفی(عنوان کتاب به غلط دندان ببر اسکن شده!)

http://s2.picofile.com/file/7363327846/lupan_dandaane_babr_w_by_raamin.pdf.html

7-     قلعه عقابها، آلیستر مک لین

http://s3.picofile.com/file/7371254622/ghaleie_oghaabhaa_kaamel_we_by_raamin.pdf.html

8-     آخرین طناب، امیر عشیری

http://s2.picofile.com/file/7571663117/AkhrinTanab.pdf.html

 

***این صفحه به طور تدریجی به روز و کامل می‎شود و امکان دسترسی به آن همیشه از ستون سمت راست (بالا) وجود دارد (ستون موضوعات سایت).





برچسب ها :
<-TagName->

تصاویرامام زمان عج 

تصاویرامام زمان عج 

 

تصاویرامام زمان عج

 سلام ها و درودهاي امام زمان (ع)

«اَلسَّلام عَلَي المُغَسَّل بِدَمِ الجَراحِ»

سلام بر کسي که با خون زخم هايش غسل داده شد.

«اَلسَّلام عَلَي المُجَرَّعِ بِکأساتِ الرِّماحِ»

سلام بر کسي که با جام هاي نيزه و شمشير شربت شهادت به کامش ريخته شد.

«اَلسَّلام عَلَي المَقطُوعِ الوَتِينِ»

سلام بر کسي که رگ هاي قلبش با تير دشمن بريده شد.

«اَلسَّلام عَلَي الشَّيبِ الخَضيِبِ»

سلام بر کسي که محاسنش به خون خضاب شد.

«اَلسَّلام عَلَي الخَدِّ التَّرِيبِ»

سلام بر چهره بر خاک نهاده ات.

«اَلسَّلام عَلَي البَدَنِ السَّليبِ»

سلام بر آن بدن برهنه که لباس هايش را غارت کردند.

«اَلسَّلام عَلَي الرَّأسِ المَرفُوعِ»

سلام بر سر برفراز نيزه

«اَلسَّلام عَلَي الشَّفاهِ الذّابِلاتِ»

سلام بر آن لب هاي تشنه کام و خشکيده.

«اَلسَّلام عَلَي الاَعضاءِ المُقَطَّعاتِ»

سلام بر اعضاي بريده بريده شده

«اَلسَّلام عَلَي الرُؤُسِ الشّامِلاتِ»

سلام بر سرهاي بر نيزه که در شهرها گردانده شدند.

«اَلسَّلام عَلَي النِّسوَهِ البارِزات»

سلام بر بانواني که اسير و در به در شدند.

 

116.jpg 

در دعاي ندبه مي خوانيم:

«أينَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الاَنبِياءِ وَ اَبناءِ الأنبياءِ، أينَ الطّالِبُ بِدَم المَقتُولِ بِکَربلا، أينَ المَنصُور عَلي مَنِ اعتَدي عَلَيهِ وَ افتَري»

کجاست جوينده ي خون پيامبران و فرزندان آنها؟ کجاست جوينده ي خون شهيد کربلا؟ کجاست آن کس که بر متجاوزان و فاسقان پيروزمند است؟!

در زيارت معروف به ناحيه مقدسه که به نقل سيدبن طاووس (ره) از ناحيه امام زمان حضرت مهدي (ع) نقل شده نام شهيدان کربلا و وصفي از آنها ذکر شده، در فرازي از آن مي خوانيم:

«اَلسَّلام عَلَيکُم بِما صَبَرتُم- فَنِعمَ عُقبَي الدّار، بَوَّاُکُمُ الله مُبَوَّءَ الابرارِ اَشهَدُ لَقَد کَشَفَ الله لَکُم الغِطاءَ، وَ مَهَّدَ لَکُم الوِطاءَ، وَ اَجزَلَ لَکُم العَطاءَ وَ کُنتُم عَن الحَقِّ غَير بِطاء وَ اَنتُم لَنا فَرطاءٌ وَ نَحنُ لَکُم خُلطاءُ فِي دارِ البَقاءِ»

سلام بر شما به خاطر صبر و پايداري شما، نيکو خانه اي است خانه ي آخرت، خداوند شما را در جايگاه ابرار قرار دهد، من گواهي مي دهم که خداوند پرده ها را از برابر چشم هاي شما برداشت (و حقايق و بهشت را ديديد و با اين يقين به شهادت رسيديد) و خداوند خاک زمين را هنگام شهادت گهواره ي شما ساخت، و پاداش فراوان به شما بخشيد، شما که در راه حق، سخت کوش و چابک بوديد، شما در اين راه از ما پيشقدم شديد، و ما نيز در خانه ي بقاء (آخرت) به شما خواهيم پيوست و همراه و همنشين شما خواهيم بود، سلام، رحمت و برکات خدا بر شما باد.» (بحارالانوار ، ج 45 ، ص65 تا 73)





برچسب ها :
<-TagName->
وقایع اتفاق افتاده در دهه اول محرم     

 

 
جواب دادند: «كربلا». 
 
پس گریست و فرمود: این زمین، به خدا سوگند زمین كرب و بلا است! سپس فرمود: مشتى از خاك این زمین را به من دهید، پس آن را گرفته بو كرد و از گریبانش مقدارى خاك بیرون آورد و فرمود: این خاكى است كه جبرئیل از جانب پرودگار براى جدم رسول خدا آورده و گفته كه این خاك از موضع تربت حسین است، پس آن خاك را نهاد و فرمود: هر دو خاك داراى یك عطر هستند! 
 
در تذكره سبط آمده است كه امام حسین پرسید: نام این زمین چیست؟ 
 
گفتند: «كربلا». پس گریست و فرمود: كرب و بلأ. سپس فرمود: ام سلمه مرا خبر داد كه جبرئیل نزد رسول خدا بود و شما هم نزد ما بودى، پس شما گریستى، پیامبر فرمود: فرزندم را رها كن! من شما را رها كردم، پیامبر شما را در امان خودش نشاند، جبرئیل گفت: آیا او را دوست دارى؟ فرمود: آرى! گفت: امت تو او را خواهند كشت، و اگر مى‏خواهى تربت آن زمین كه او در آن كشته خواهد شد به تو نشان دهم! پیامبر فرمود: آرى! پس جبرئیل زمین كربلا را به پیامبر نشان داد. 
 
در روایتى آمده است كه آن حضرت فرمود: ارض كرب...........................
 


ادامه مطلب

برچسب ها :
<-TagName->
کلمات قصار امام حسین (ع) :     

 : هر کس خدا را بپرستد و خق بندگی او را بجای آورد , خداوند به او بیش از آنچه می خواهد می رساند .
:: اگر سه چیز نبود , هرگز فرزند آدم سر تسلیم فرو نمی آورد : فقر و نیازمندی , بیماری و مرگ .
:: اسقاط تدریجی خدا بر بنده خود , این است که تمام نعمتها را بر او می بخشد و شکر و سپاس را از او می گیرد.
:: بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد. نيز می فرمایند : به کسی که سلام نداده اجازه صحبت ندهید.
:: کسی از نظر مقام و منزلت بزرگوارتر است که به زرق و برق دنیا در دست هر که باشد ارزش قائل نشود.
:: هر کس از کار فرو ماند و راه تدبیر بر او بسته شود , کلیدش مداراست.
:: بپرهیز از کاری که برای آن ناچار به عذرخواهی شوی . زیرا مومن نه بدی کند و نه پوزش طلبد ولی منافق هر روز بدی می کند و عذر می خواهد .
:: خداوندا مرا با احسان خود , فزون طلب منما و با بلا و گرفتاری ادب مکن.





برچسب ها :
<-TagName->
     


بخاطر تشنگان کربلا...خاک همیشه تشنه... آب همیشه شرمنده 


 





برچسب ها :
<-TagName->
اس ام اس محرم 91     

 

دلم دریاچه ی غم شد دوباره / قد آیینه ها خم شد دوباره
 
صدای سنج و دمام اومد از دور / بخون ای دل محرم شد دوباره 

 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
.......................

 

 

 



ادامه مطلب

برچسب ها :
<-TagName->

 بعد از ظهور می فهمیم چقدر برای حسین(ع) کم کار کرده ایم!

 

اگر افراد قربانی ندهند تعلق خاطر به حیات آخرت پیدا نمیکنند. در واقع اگر می خواهی به آخرت ایمان بیاوری باید قربانی بدهی. با قربانی دادن پیوند با خدا برقرار می شود. متاسفانه دین حداقلی آفت زمانه ما شده است اگر میخواهی از دین بگویی باید همه آن را بگویی.

 

 

در دینداری باید نگاهمان را درست کنیم یا حاضر به دادن قربانی هستیم یا خیر!

 

 اگر افراد قربانی ندهند تعلق خاطر به حیات آخرت پیدا نمیکنند...............



ادامه مطلب

برچسب ها :
<-TagName->
گفتگوی دوست داشتنی ما با خدا     

 

همه ما پنهانی و در نهان ، دل گفته هایی با خدا داریم

کسی از آن خبر ندارد و خود می گوییم و خدا شنونده است

آنچه در این پست می خوانید بخشی هایی از گفتگوهای “من و شما” با خداست:

همان خدا، همان خدای فراموش شده ای که به گاه بی کسی و درماندگی

سراغش را می گیریم … همان که هیچگاه ما را از یاد نمی‌برد . . .
 
گفتم: خسته‌ام

گفت: “لاتقنطوا من رحمة الله” از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/۵۳)

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!

گفت: “فاذکرونی اذکرکم” منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/۱۵۲)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفت: “و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا” تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/۶۳)

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟

گفت: “واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله” کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/۱۰۹)

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است… یک اشاره‌ کنی تمامه!

گفت: “عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم” شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/۲۱۶)

گفتم: “انا عبدک الضعیف الذلیل…” اصلا چطور دلت میاد؟

گفت: “ان الله بالناس لرئوف رحیم” خدا نسبت به همه‌ی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/۱۴۳)

گفتم: دلم گرفته

گفت: “بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا” (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/۵۸)

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله

گفت: “ان الله یحب المتوکلین” خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/۱۵۹)

گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!

گفت: “و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره” بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند (حج/۱۱)

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم؛

گفت: “فانی قریب” من که نزدیکم (بقره/۱۸۶)

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم

گفت: “و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال” هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵)

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفت: “ألا تحبون ان یغفرالله لکم” دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/۲۲)

گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی

گفت: “و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه” پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/۹۰)

گفتم: با این همه گناه… آخر چه کاری می‌توانم بکنم؟

گفت: “الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده” مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟! (توبه/۱۰۴)

گفتم: دیگر روی توبه ندارم

گفت: “الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب”(ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۳)

گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟

گفت: “ان الله یغفر الذنوب جمیعا” خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد (زمر/۵۳)

گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟

گفت: “و من یغفر الذنوب الا الله” [چرا که نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱۳۵)

گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق می‌شوم! … توبه می‌کنم

گفت: “ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین” [این را بدان که] خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/۲۲۲)

ناخواسته گفتم: “الهی و ربی من لی غیرک” ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو که را دارم؟

گفت: “الیس الله بکاف عبده” خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶)

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟

گفت: “یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما” ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/۴۲)

گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد

گفت: “ان الله یحول بین المرء و قلبه” خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/۲۴)

گفتم: غیر از تو کسی را ندارم

گفت: “نحن اقرب الیه من حبل الورید” ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/۱۶)
 
با خودم گفتم:

خداوند!… خالق هستی!… با فرشته‌هایش!… به ما درود می‌فرستند تا هدایت شویم؟!

پس باید ثابت کنم که شایسته‌ی سلام و درود عرشیانم

باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاک کنم





برچسب ها :
<-TagName->
کربلا قبله دلهاست خدا میداند...     
 




برچسب ها :
<-TagName->
ایا انسان با مطالب داخل نامه ی اعمال اشنا است؟     

از امام صادق(ع) پرسیدند:هنگامی که قیامت برپا می شود و نامه ی اعمال انسان را به دست او می دهند و از او می خواند که نامه را بخواند ایا او با انچه که در نامه هست اشنا است؟
در پاسخ فرموده اند:خداوند متعال ((به یاد او می اورد))؛لذا هیچ چشم برهم زدن و گام برداشتن و سخن و عملی نیست که به یاد نیاورد؛چنان که گویی در همان لحظه انجام داده است

 





برچسب ها :
<-TagName->
درسی از کلام فاطمه سلام الله علیها     

از امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام نقل شده است:

به همراه جمعى از ياران ، نزد رسول خدا ( صلوات الله علیه ) نشسته بوديم .

در اين بين حضرت پرسشى را طرح كرد و پرسيد:

آيا مى دانيد، بهترين چيز براى زنان كدام است ؟

از ميان جمعيت حاضر، پاسخى كه آن حضرت را قانع سازد، شنيده نشد. عاقبت با عجز و ناتوانى همه از گرد او پراكنده گشتيم . هر كس به سويى رفت و من نيز به خانه فاطمه آمدم ، و فاطمه را از پرسشى كه رسول گرامى عنوان كرده بود آگاه كردم . به او گفتم هر چند ياران آن حضرت كوشيدند و پاسخهايى دادند، اما هيچ يك از آنها نتوانست پاسخى را كه مورد نظر حضرتش بود بر زبان آرد.

فاطمه گفت : پاسخ سوال را من مى دانم . آن گاه گفت :

بهترين چيز براى زنان آن است كه مردان آنان را نبينند و آن ها نيز مردان را نبينند.

 

من نزد رسول خدا(صلوات الله علیه) باز گشتم و گفتم : اى فرستاده خدا! پرسشى كه مطرح كرديد پاسخش اين است . (همان پاسخى كه فاطمه داده بود عرض ‍ كردم ).

پيغمبر از اين پاسخ خوشش آمد و گفت : اين پاسخ را از كه شنيده اى ، تو كه هم اينك اينجا بودى و پاسخ آن را ندادى ؟!

گفتم : از فاطمه .

پيغمبر فرمود: همانا فاطمه پاره تن من است .


كشف الغمه ، ج 2، ص 94؛ وسائل الشيعه ، ج 20، ص 67


 





برچسب ها :
<-TagName->
آگاه باشید ، توهینی دیگر به مقدسات!     

 

 

مطب ویژه :

همانطور که مشاهده میکنید سه کلمه “الله” ، “محمد” و “اسلام” به وضوح در کف کفشی که در تصاویر میبینید حک شده اند .

 





برچسب ها :
<-TagName->
مکان های خاص یاد کردن امام زمان (عج)     

 

امام زمان علیه السلام

معرفت به مقام والای حضرت

باید قبل از قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف او را شناخت و از او پیروی کرد. امام صادق علیه السلام فرموده است: <رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خوشا به سعادت کسی که مهدی ما را قبل از قیامش بشناسد و به او اقتدا کند. دوست او را دوست بدارد و از دشمن او بیزاری بجوید و

 



ادامه مطلب

برچسب ها :
<-TagName->
راز جهانی شدن قرآن در چیست؟     

راز جهانی شدن قرآن در چیست؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

قرآن

من و تو در جامعه ای متشکل از انسان‌های مختلف و در بین افکار، اندیشه‌ها و نگاه های متفاوت زندگی می‌کنیم. آنچه در این میان اهمیت بسیاری دارد، میزان سلامت و درستی رابطه ای است که ما با آدم‌های اطرافمان و با اندیشه‌ها، نگرش‌ها و افکار آن‌ها داریم.

من و تو در میان جمع و همراه با آن، باید راهی را برویم که پایان خوشی داشته باشد، ولی انسان‌های اطراف ما، همه با یک سرعت، به یکسو و به سمت یک هدف نمی‌روند؛ پس به یقین من و تو هم با همه آن‌ها همسو نخواهیم بود. اما مهم این است که بدانیم با چه کسانی هم‌سوییم و با چه کسانی مخالف؟ و اینکه بدانیم روابط ما با اطرافیانمان بر چه مبنایی و چه اصل و اساسی است؟ چرا دوستی می‌کنیم و چرا دشمن می‌شویم؟ با چه کسانی دوستیم و با چه کسانی دشمن؟ بی شک، هدفی که ما به آن چشم دوخته‌ایم، مقصدی که به سویش می‌رویم و راهی که در پیش گرفته‌ایم، مبنایی استوار در دوستی، همراهی و رابطه ما با انسان‌های اطرافمان خواهد بود... (1)

پاک شمردن طعام اهل کتاب و مجاز شمردن معامله و داد و ستد با ایشان و نهی از مجادله


ادامه مطلب

برچسب ها :
<-TagName->
برکت صبح زود     
 

برکت صبح زود

 

بسم الله الرحمن الرحیم

برای خواندن متن به ادامه مطلب بروید

به نام خدا

در نوشتار قبل، درباره اهتمام و توجه علما نسبت به سحرخیزی برای عبادت، درس و...، نکاتی را از نظر گذراندیم. از اینجاست که سیره زود خوابیدن در شب و زود بیدار شدن در صبح، در میان علما امری رایج است.

این سیره درباره درس خواندن و تدریس نیز در حوزه علمیه همواره رایج بوده است، چنانکه از قول «آیت الله تبریزی» گفته شد: «طلبه اگر بخواهد در آینده موفق شود، باید سحرخیز باشد، همت داشته باشد و به خود عادت دهد كه شب ها زود به خواب رود و از صبحِ زود استفاده كامل بنماید.»

در این نوشتار با استفاده از روایات معصومین علیهم السلام، می خواهیم به این نکته برسیم که در صبح گاهان برکتی ویژه برای کسب رزق و روزی و تلاش در جهت تأمین نیازها و همچنین کسب علم و روزی معنوی وجود دارد.

برکت در صبح زود است

 

1.      در روایتی از کتاب غرر الحکم می خوانیم:

بَاكِرُوا فَالْبَرَكَةُ فِی‏ الْمُبَاكَرَةِ وَ شَاوِرُوا فَالنُّجْحُ فِی الْمُشَاوَرَةِ (1)

مرحوم آیت الله آقا جمال الدین خوانسارى در ترجمه و شرح مختصر آن می نویسند:



ادامه مطلب

برچسب ها :
<-TagName->
چرا حسين(ع) فراموش نمى‏شود؟     

عاشورا

 

 

مى‏گويند: شما در عصر فضا و اتم زندگى مى‏كنيد آنگاه بر كسى اشك مى‏ريزد كه صدها سال پيش در گذشته است و بر مزارهايى سفر مى‏نماييد كه چيزى جز صخره و سنگ نمى‏باشد؟! در پاسخ مى‏گوئيم :«چنانكه گفته‏اند: «بعد زمان» را در «ابديت» اثرى نيست ابديت را در ماوراى زمان ـ در عرصه‏اى برتر...
 



ادامه مطلب

برچسب ها :
<-TagName->
داستان معراج– قسمت دوازدهم     

 

نماز

نماز که تمام شد مه بزرگي همچون ابر همه جا را فرا گرفت و پيامبر به سجده افتاد و شنيد که پروردگار مي فرمايد: «چون بر تمام انبياي قبل از تو پنجاه نماز واجب کرده بودم، همان پنجاه نماز را بر تو و امتت نيز واجب کردم.»

رسول خدا بي آنکه حرفي بزند، از سجده برخاست.

در راه بازگشت از سفر آسماني، وقتي پيامبر دوباره با موسي (ع) ملاقات کرد، موسي پرسيد:

- در اين سير و سفرت، چه کردي؟

پيامبر در ميان گفت و گوي خويش با موسي (ع) گفت:

- پروردگارم فرمود که بر هر پيامبري پنجاه نماز واجب کردم و همان را بر تو و امتت نيز واجب کردم.


 


 

موسي (ع) گفت:

- اي محمد! امت تو، آخرين امت هستند و ناتوان ترين امتها به حساب مي آيند. پروردگار نيز از برآوردن خواسته ي تو ابايي ندارد. اکنون برگرد و درخواست کن که قدري به امت تو تخفيف بدهد.

رسول خدا چنين کرد و ده نماز از پنجاه نماز کاسته شد.

بار ديگر وقتي پيامبر به موسي رسيد، موسي گفت:

- اين نيز زياد است و امت تو طاقتش را ندارند.

پيامبر (ص)، دوباره از خداوند تقاضاي کاهش نماز را نمود. به همين ترتيب و به درخواست پيامبر از پيشگاه پروردگار، نمازها کاهش يافت تا اينکه تعداد آن به پنج نماز رسيد. در اين هنگام، ندايي غيبي به گوش پيامبر رسيد:

- اي محمد! اکنون که بر پنج نماز صبر کردي، در برابر همين تعداد نماز، ثواب پنجاه نماز را خواهي داشت.

بعد نيز همان نداي غيبي ادامه داد:

- اي محمد! هر کسي از امت تو تصميم بگيرد که براي رسيدن به ثواب، کار نيکي انجام دهد و آن کار را انجام بدهد، ده برابر پاداش براي او مي نويسم و اگر نتوانست تصميمش را عملي سازد، يک ثواب برايش مي نويسم.

هر کس از امت تو تصميم بگيرد تا کار زشتي انجام دهد، اگر انجام بدهد، يک گناه برايش مي نويسم، و اگر منصرف شد و کار زشت را انجام نداد، هيچ گناهي بر او نمي نويسم ...


 



 

اما اين، تمام خير و نيکويي پروردگار نسبت به امت محمد نبود، و خداوند ادامه داد:

- اي محمد! ... هر گاه از امت پيامبران گذشته کسي گناه مي کرد، بايد سالها گريه کند تا توبه اش را بپذيرم. به آدم (ع) نگاه کن که به جهت يک ترک اولي سالها در آفتاب سوزان قرار گرفت و گريه کرد، تا اينکه توبه ي او را پذيرفتم.

اما امت تو، بيست سال يا پنجاه سال يا بيشتر اگر گناه بکند و بتواند پيش از آنکه مرگش فرا برسد، توبه کند، توبه اش را مي پذيرم ...

پيامبر پرسيد:

- خدايا! چه عملي از امت من، نزد تو بهتر و شايسه تر است؟

خداوند پاسخ داد:

- هيچ عملي نزد من، براي امت تو شايسته تر و بهتر از توکل بر من و راضي بودن به آنچه قسمت او کرده ام، نيست.

سپس به پيامبر خطاب شد:

- اي احمد! من تعجب مي کنم از سه بنده ي خودم:

اول، کسي که به نماز مي ايستد و مي داند در پيشگاه خدايش ايستاده و دستهايش را به درگاه او بلند کرده است؛ اما هنوز هم در قلب او غفلت است و به ديگري توجه دارد.

دوم، کسي که غذاي يک روز خودش را دارد، و غصه ي غذاي فردا را مي خورد.

سوم، کسي که نمي داند من از او راضي هستم يا غضبناک، و با اين ناداني خويش در دنيا خوش است و مي خندد ...

بعد از سکوتي کوتاه، به پيامبر خطاب شد:

- اهل دنيا، کساني هستند که خوراک و خشم و خنده و خواب آنها زياد است و از کساني که به آنها بدي کرده اند، عذرخواهي نمي کنند و هر گاه کسي از آنها عذر بخواهد، عذرش را نمي پذيرند. اهل دنيا در هنگام عبادت، کسل و در وقت معصيت، شجاع و شاد هستند ...

اما اهل آخرت، کساني هستند که به مردم سود فراوان مي رسانند و مردم از آنها در راحت و آسايش هستند ... چشمهايش گريان است و دلشان، هميشه به ياد من است ...

بعد از اينکه پروردگار، تعدادي ديگر صفات اهل آخرت را برشمرد، پرسيد:

- اي محمد! آيا بندگان زاهد مرا مي شناسي؟

پيامبر پاسخ داد:

- خدايا! آنها را برايم معرفي کن.


 



 

خداوند به او خطاب کرد:

- بندگان زاهد من، از بس در شب براي نماز بيدار شده و در روز، روزه گرفته اند، زرد و لاغر شده اند و زبان آنها هميشه به ذکر من گوياست.

آنها مرا به ترس از آتش جهنم و يا شوق ورود به بهشت، عبادت نمي کنند؛ بلکه به خاطر خودم، عبادتم را مي کنند و فرمانم را اطاعت مي کنند.

دوباره از پيامبر پرسيده شد:

- آيا مي داني عبادت چيست؟

پيامبر دوست داشت تا باز هم سخن پروردگارش را بشنود:

- خدايا! برايم بگو.

پروردگار فرمود:

- عبادت، داراي ده جزء است و نه جزء آن در طلب روزي حلال است؛ پس اگر غذاي خوردني و آشاميدني کسي پاکيزه گرديد، در حفظ و حمايت من مي باشد.

پيامبر در اين هنگام پرسيد: «خدايا! بزرگترين عبادت، نزد تو چيست؟»

خداوند پاسخ داد: «سکوت و روزه.»

پيامبر پرسيد: «آثار روزه چيست؟»

خطاب آمد: «روزه، موجب پيدا شدن حکمت و دانش براي روزه دار مي شود و انسان را به مقام پروردگار آشنا مي سازد و يقين او را به حضرت حق، استوار مي گرداند.

سپس از پيامبر پرسيده شد: «اي احمد! آيا مي داني به چه علت، تو را بر پيامبران ديگر خودم فضيلت بخشيدم؟»

پيامبر عرض کرد: «پروردگارا! نمي دانم.»

به او خطاب شد: «براي يقيني که در تو ديدم، و حسن خلقي که در تو مشاهده کردم، و بخششي که نسبت به فقيران و تهيدستان در تو وجود داشت. اي محمد! بدان که من، زمين خودم را توسط بندگاني که داراي چنين صفاتي هستند، حفظ مي کنم.»

 

ادامه در قسمت سیزدهم ...

 





برچسب ها :
<-TagName->
داستان معراج– قسمت یازدهم     

 

مقام علی علیه السلام

بعد از مشاهده ي درخت طوبي و ميوه چيني از آن درخت بهشتي، گردش و سير پيامبر در بهشت ادامه مي يابد.

درختان بهشتي، اگر چه همگي زيبا و شگفت انگيز هستند و هر چند که شادابي و طراوت و ميوه هاي اين درختان، مي تواند سالهاي سال، نگاه را مجذوب تماشاي خودش بنمايد، اما در ميان همين درختان سرسبز و پر طراوت، درختاني برتر و زيباتر ديده مي شدند.

درخت بعدي، درخت سدره المنتهي نام داشت و پيامبر از آن درخت نيز عبور کرد.

سدره المنتهي، چنان عظيم و شگفت انگيز مي نماياند و بر شاخه هاي رنگارنگش، انواع و اقسام ميوه هاي بهشتي وجود داشت ...


 



 

زماني اندک که گذشت، وقتي رسول خدا به پشت سرش نگه کرد، جبرئيل را ديد که ايستاده بود و با او نمي آمد.

پيامبر پرسيد:

- آيا در چنين جايي مرا تنها مي گذاري؟!

جبرئيل گفت:

- تو پيش برو. به خدا سوگند، اکنون به جايي رسيده اي که هيچ آفريده اي از آفريدگان پروردگار به آنجا نرسيده است و بعد از اين هم، نخواهد رسيد.

آنجا، داراي نزديکترين فاصله با پروردگار بود؛ جايي که جبرئيل از نزديک شدن و جلو رفتن بيش از آن، هراس داشت؛ زيرا اگر قدمي بر مي داشت و ذره اي جلوتر مي رفت، بال و پرش مي سوخت و آتش مي گرفت.

در اين هنگام، از سوي خداوند صدايي به گوش پيامبر رسيد:

- محمد!

پيامبر عرض کرد:

- بلي اي پروردگارم!

خداوند فرمود:

- فرشتگان آسماني در چه چيز مشاجره مي کنند؟

پيامبر عرض کرد:

- خدايا! تو پاک و منزهي. من نيز علم و دانشي غير از آنچه خودت به من آموخته اي ندارم.

خداوند، اراده فرمود تا اثري از جلال و قدرتش بر سينه ي رسولش تجلي يابد، و پيامبر سوزشي را در ميان دو کتف خويش احساس کرد.

بعد از آن، رسول خدا ديد که تمام اسرار و علوم براي او مسخر گشته است و هيچ چيز از گذشته و آينده ي جهان و علوم و دانشها بر او پنهان نيست.

بعد از اين واقعه، خداوند پرسش خويش را تکرار کرد:

- اهل آسمانها در چه چيز مشاجره دارند؟

- در درجات و کفارات و حسنات.

خداوند فرمود:

- اي محمد! وقتي نبوت تو پايان يافت و روزي تو به پايان رسيد، چه کسي را براي جانشيني خويش در نظر گرفته اي؟

پيامبر عرض کرد:

- همه ي خلق را آزمايش کرده ام و کسي را مطيع تر از علي براي خود نيافتم.

خداوند فرمود:

- اي محمد! بعد از تو، او (علي) مطيع تر از همه ي خلق، نسبت به فرمان من است.


 



 

پيامبر عرض کرد:

- پروردگارا! تمامي خلق را آزمودم و کسي را نسبت به خودم علاقه مندتر از علي نيافتم.

خداوند، به پذيرش کلام پيامبر خويش، گفت:

- او، نسبت به من هم چنين است. اي محمد! علي را بشارت بده به اينکه آيت هدايت و پيشواي اولياي من و نوري براي فرمانبرانم و کلمه ي باقيه اي است که پرهيزکاران را به پذيرفتن آن دستور داده ام. اي محمد! هر کس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.

سپس، خداوند به تأييد بيشتر علي فرمود:

- من، او را به خصايصي اختصاص داده ام که هيچ کس را به آن خصايص اختصاص نداده ام

پيامبر عرض کرد:

- خدايا! او برادر و وصي، وزير و وارث من است.

خداوند فرمود:

- اين، امري است که اراده ي من بر آن تعلق گرفته و او بايد مبتلا شود. مردم نيز، به وسيله ي او امتحان مي شوند ...

در اين هنگام، ندايي از جانب پروردگار به گوش پيامبر رسيد.اين ندا، آيه اي از قرآن بود: «رسول، به آنچه خداوند بر او نازل کرد، ايمان آورده است.»

پيامبر از قول خودش و امتش، آيه ي بعدي را به خداوند عرض مي کند: «مؤمنان نيز به خدا و فرشتگانش و کتابهاي آسماني و پيامبران خدا ايمان آوردند و گفتند: ما بين هيچ کدام از پيامبران خدا فرق نمي گذاريم. (و همه يکزبان و يکدل در قول و عمل اظهار کردند،) ما فرمان خدا را شنيديم و اطاعت کرديم. پروردگارا! ما را بيامرز که مي دانيم به سوي تو باز خواهيم گشت!»

خداوند فرمود: «خداوند، بر هيچ کس تکليف و وظيفه اي نمي گذارد؛ مگر به قدر توانايي او. (و در روز پاداش) نيکي هر کس به سود او و بديهايش به زيان او خواهد بود.»

پيامبر عرض کرد: «خدايا! ما را به خاطر خطاها و فراموشي هايمان مؤاخذه نکن!»

پروردگار فرمود: «مؤاخذه نمي کنم.»

پيامبر عرض کرد: «خدايا! تکليف سنگين و طاقت فرسايي را که بر مردم روزگار پيشين نهادي، بر ما نگذار!»

پروردگار فرمود: «نه؛ تحميل نمي کنم.»

پيامبر عرض کرد: «پروردگارا! تکليف سنگيني را که از طاقت ما بيرون باشد، بر دوش ما نگذار و گناه ما را عفو کن. خدايا يار و ياور ما تو هستي و به ما نيروي غلبه بر کافران عطا فرما!»

خداوند فرمود: «اينها را که طلبيدي، به تو و امتت دادم.»

پيامبر گفت: «خدايا! تو به امت پيامبران گذشته عمري طولاني عطا کرده بودي؛ به گونه اي که گاهي يک نفر از آنها در ميدان جنگ، قريب به هزار ماه در راه تو جهاد مي کرد؛ اما عمر امت من کوتاه است و از اينگونه عبادات محروم هستند.»

از سوي خداوند به او خطاب شد: «اي محمد! من يک شب را براي امت تو قرار دادن که عبادت در آن يک شب، از هزار ماه جهاد و عبادت بهتر است و آن شب، شب قدر است؛ شب قدر از هزار ماه، بالاتر است.»

در آن لحظات، پيامبر اسلام داراي چه مرتبه و فضيلتي بود که خداوند باران رحمت و بخشايش خويش را اينگونه بر او فرو مي ريخت؟!

بي گمان، هيچ مهماني در درگاه پروردگار، گرامي تر از رسول خدا در وقتي که تقاضاهاي خويش را مطرح مي کرد، نبود

سپس پيامبر (ص) عرض کرد: «پروردگارا! تو به انبياي خويش فضايلي کرامت کرده اي؛ به من نيز، عطيه اي کرامت نما!»

خداوند فرمود: «به تو نيز بسياري چيزها داده ام که در ميان آنها کلماتي وجود دارد. اين کلمات، عطيه اي است که در زير عرشم نوشته شده است:

لا حَولَ وَ لا قُوهَ اِلّا بِالله؛

و ...

در آن لحظه، فرشتگان نيز کلامي به پيامبر آموختند تا در هر صبح و شب، آن را تکرار نمايد: «خدايا! اگر ظلم مي کنم، دلگرم به عفو توأم و اگر گناه مي کنم، پناهنده به مغفرت تو هستم. خدايا! ذلت من، از دلگرمي به عفو توست، و فقرم پناهنده ي به غناي توست ...»

سپس، صداي آشنايي به گوش پيامبر رسيد؛ صداي اذان.

فرشته اي که تا قبل از آن کسي او را در آسمان نديده بود، اذان مي گفت.

بعد از تمام شدن اذان، در همان آسمان، رسول خدا بر فرشتگان امامت کرده و نماز جماعت برگزار شد.

اين دومين نماز جماعتي بود، که در سفر معراج به امامت پيامبر به جا آورده شد

 

 

ادامه در قسمت دوازدهم ...

 





برچسب ها :
<-TagName->
داستان معراج– قسمت دهم     

 

 
شناخت اهل بیت

 يکي ديگر از مکانهاي شگفت انگيز آسماني، بيت المعمور بود.

بيت المعمور کجاست؟

بيت المعمور، خانه اي است در آسمان و در مقابل کعبه که فرشتگان، آن را با عبادت خويش معمور و آباد مي کنند. هر روز هفتاد هزار فرشته وارد اين خانه مي شوند و هرگز از آن بيرون نمي آيند.

پيامبر به اتفاق جبرئيل وارد اين مکان شده و دو رکعت نماز خواند.

وقتي پيامبر از بيت المعمور بيرون آمد، دو نهر را در مقابل خويش ديد، هر کدام از نهرها نام جداگانه اي داشتند:

نهر کوثر و نهر رحمت.

پيامبر از نهر کوثر آب آشاميد و در نهر رحمت، خويشتن را شست و شو داد و سپس به بهشت وارد شد.

 

در ابتداي ورود به بهشت، پيامبر خانه هاي خودش و اهل بيتش را مي ديد و خاک بهشت، عطرش را که از مشک معطرتر بود، به مشام رسول خدا رساند ...

بعد، درخت طوبي نظر پيامبر را به خودش جلب کرد؛ درختي که شاخه هاي نرم و نازکش با برگهايي سپيد و معطر، در تمام بهشت منتشر گشته بود و خانه اي در بهشت نبود، مگر اينکه شاخه اي از درخت طوبي در آن آويخته بود.

چشم پيامبر به تماشاي ديگر مناظر دل انگيز بهشت مشغول شد:

اين بهشت، با هواي پاک و لطيف و ملايمش؛ و نوري که در پرتو درخشش آن، همه ي چيزها، درخشان، ديدني و شفاف و چشمگير به نظر مي آيد؛

چمنزاري يکدست، که همچون فرشي بافته شده از مخمل سبز و نرم، زير پاي انسان گسترده شده است؛

گلهايي که رنگارنگ و بي نهايت زيبا هستند و چشم نوازترين گلهاي دنيايي، در برابرشان از خار، پست تر مي نماياند؛

تنوع گياهان، چشمه ساران، آبگيرها، کوهها و تپه ها و فراواني نعمت ها از خوردني و آشاميدني و ...

عطر در هم آميخته ي گلهايي که با نوازش هر نسيم، جان بخش تر و گوناگون با چند لحظه ي قبل خودشان، به مشام آدمي مي ريزند؛

آبشارهايي که به سان پرده اي از حرير، پيشاني هر کوهي را شسته و فرو مي ريزند؛

هياهو و قیل و قال پرنده هاي بهشتي که با صدها قلم هنرمندانه، هر يک به رنگي خيره کننده و تماشايي، درآمده اند و با آواز دلنوازشان، نغمه هايي از بهترين و زيباترين آوازها را سر داده اند و ...

در اين بهشت، اگر خوش فکرترين آدمها  و با سليقه ترين هنرمندان هم جمع شوند، از وصف يک زيبايي آن نيز عاجز هستند، و بهشت، هزاران هزار زيبايي دارد.

درخت طوبي از زيباترين و شگفت ترين پديده هاي بهشت است.

حيف است که پيامبر (ص) به بهشت قدم بگذارد و از آن، بي خوشه چيني عبور کند.

او، خاتم پيامبران است؛ کسي است که سلسله ي وحي  رسالت با او کامل شده و خاتمه مي يابد؛

او، داراي بهترين اخلاق و حسن خلق است؛

او، رحمت بر عالميان است؛ و بايد که از رحمت الهي بهره مند شود و آن را براي انسانهايي که در زمين هستند، به سوغات ببرد.

سوغات!

سوغات بهشتي پيامبر چيست؟ ...

جبرئيل، رسول خدا را نزديک درخت طوبي برد.

 

شاخه اي از درخت که ميوه ي فراوان بر خود داشت، سر خم کرد و در برابر نگاه پيامبر ايستاد.

جبرئيل، ميوه اي چيد و آن را به پيامبر داد.

پيامبر، آن را به دهان گذاشت و ذره ذره، طعمش را مکيد.

حيف است؛ حيف که انسان پس از خوردن چنين ميوه اي، چيز ديگري بخورد و مزه اش را از بين ببرد.

طعم و بوي ميوه ي بهشتي به گونه اي بود که چنين احساس و انديشه اي را به رسول خدا منتقل ساخت.

بعد از پايان اين سفر، ميوه ي بهشتي در بدن رسول خدا به نطفه اي تبديل شد و از همان نطفه بود که فاطمه (س) پديد آمد؛ فاطمه، نشانه اي از موهبت بهشتي پروردگار در زمين.

معراج را پاياني است؛ اين سفر آسماني نيز، به انتها خواهد رسيد. اما ياد و خاطره ي بهشت، هيچ گاه از ذهن و انديشه ي پيامبر زوده نخواهد شد.

بي گمان، او بارها و بارها ياد و خاطره ي اين شب را در فکر و انديشه اش زنده مي سازد. مخصوصاً وقتي ياد بهشت برايش زنده مي شود ...، بايد به نشانه اي از بهشت که در زمين وجود دارد، روي آورد و بوي بهشت را از او به مشام جان بکشد.

اصحاب و ياران رسول خدا، شاهد بودند که پيامبر هر گاه فاطمه (س) را مي ديد، او را مي بوسيد و مي بوييد.

بي گمان در دل و چشم پيامبر (ص)، هيچ کس محبوبتر و عزيزتر از فاطمه نبود.

چرا؟

آيا پيامبر تنها و تنها به خاطر اينکه فاطمه (س) دخترش بود، آن همه دلبستگي به او داشت؟

آيا پيامبر فقط به خاطر پاکدامني و خداجويي فاطمه (س) شيفته ي او گشته بود؟

نه؛ پيامبر، دختران ديگري هم داشت که آنها نيز پاکدامن و خداجو بودند؛ ولي هيچ کدام به اندازه هاي فاطمه (س) در چشم او محبوب نبودند.

پس چرا رسول خدا آن همه به فاطمه (س) علاقه نشان مي داد؟

فاطمه (س)، تنها انساني بود که بر خاک مي زيست، اما از بهشت بود.


وقتي به پيامبر اعتراض مي کردند که چرا با فاطمه (س) چنين رفتاري دارد، پاسخ مي داد:

- هر گاه مشتاق بوي بهشت مي شوم، فاطمه را مي بويم و مي بوسم.

و براي فاطمه، بايد گوهري برابر پيدا مي شد که شده بود. پيامبر، در معراج خويش، آن گوهر را شناخت.

در همان شب اسرار آميز و در ميان آسمانها، ناگاه صدايي شنيده شد، که آشناي گوش پيامبر بود؛ صدايي شبيه به لحن پسرعمويش علي (ع)!

کيست او؟!

علي؟!

نه؛ علي نبود که سخن مي گفت؛ پروردگار بود؛ اما با لحن علي با پيامبرش گفت و گو مي کرد. خدا نيز علي را دوست مي داشت و مي دانست که پيامبرش چه علاقه اي به علي (ع) دارد و در اين شب که عزيزترين ميهمان را به سوي خويش فراخوانده بود، اراده کرده بود تا به لحن علي (ع)، با پيامبر حرف بزند:

- پروردگار تو، من مي باشم و تو نيز بنده شايسته ي من هستي.

پس مرا عبادت کن و توکل بر من بنما؛ زيرا تو همچون نور من در ميان بندگانم مي باشي و حجت من بر تمام آفردگانم هستي.

اي محمد! هر کس از تو پيروي کند، وارد بهشت من مي شود و کسي که با تو مخالفت ورزد، گرفتار آتش غضب من خواهد شد.

اي محمد! بعد از تو، دوازده نفر از اوصياي تو را قرار دادم که اول آنها علي بن ابيطالب و آخر آنها مهدي است، که تمام آنها از نسل علي مي باشند.

سپس خداوند پرسيد:

- آيا مي خواهي اسامي آنها را زيارت کني؟

محمد (ص)، جواب داد:

- آري.

و بي گمان، هيچ نوشته اي در آن شب پر ماجرا و سفر مقدسش، بيشتر از ديدن آن اسامي، او را خوشحال نمي کرد.

 

 

از سوي پروردگار ندا آمد:

- به ساق عرشم نگاه کن.

و پيامبر (ص) نگاه کرد: اسامي علي (ع) و فرزندان او، بر عرش الهي ثبت و ضبط شده بود.

خداوند فرمود:

به عزت و جلالم سوگند که توسط صاحبان اين اسامي که اوصياي تو مي باشند، دين خود را در عالم ظاهر مي کنم و نام خود را به واسطه ي آنها در عالم، بلند و پر آوازه مي سازم، و زمين را توسط آخرين آنها از دشمنانم پاک مي گردانم و او (مهدي) را مسلط بر مشرق و مغرب زمين مي گردانم.

 

ادامه در قسمت یازدهم ..

 





برچسب ها :
<-TagName->
داستان معراج– قسمت نهم     

 

پاسخ به سوالات فرشتگان

فرمان و اراده ي پروردگار چنين بود، تا عظمت و مقام والاي مهماني که قدم به آسمانها مي گذاشت، بر اهل آسمان و مقربان درگاه الهي بيش از پيش نمودار گردد.

خداوند به فرشتگان آسماني فرمود:

- اي ملائکه! چهار سؤال از شما پرسيده ام که چهار هزار سال است معطل مانده ايد و نتوانسته ايد پاسخ آنها را بيابيد. اما امشب، حبيب من، محمدبن عبدالله مهمان شما گشته است. از او بپرسيد تا ياد بگيريد.

فرشتگان الهي دانستند که عزيزترين و محبوب ترين انسانها در نزد خداوند، نزد آنها آمده است و براي همين، عزيزترين و مقرب ترين فرشتگان خداوند را برگزيدند تا هر کدام از آنها، يک سؤال از محمد (ص) بپرسد. اين چهار فرشته ي برگزيده، جبرئيل، ميکائيل، اسرافيل و عزرائيل بودند.

اولين پرسش، توسط اسرافيل مطرح گرديد:

- اگر انسان گناهي انجام دهد، چه عملي به جا آورد تا خداوند، گناهش را بيامرزد؟

پيامبر خدا جواب داد:

- سه چيز موجب آمرزش گناهان است:

اول، وضو گرفتن در هواي سرد و با آب سرد، به شرط اينکه انسان، وضو را با شادابي و رضايت بگيرد.

دوم، شرکت در جماعت مسلمانان، که بهترين جماعت مسلمانان، جماعتي است که براي نماز تشکيل شود.

سوم، انسان گناهکار بايد عاشق و علاقه مند به نماز باشد؛ به گونه اي که پس از انجام هر نماز، انتظار و شوق به جا آوردن نمازي ديگر را داشته باشد.

 

 

سپس، ميکائيل پيش آمد و پرسش دوم را مطرح کرد:

- انسان، چگونه مي تواند به مقام ارجمند و والا دست يابد؟

پيامبر در پاسخ به پرسش ميکائيل گفت:

- به دست آوردن مقام ارجمند و والا نزد انسان، در انجام سه کار قرار دارد:

اول، غذا دادن به مؤمنان و اطعام آنها.

دوم، سلام بر مؤمنان و پاسخ مناسب دادن به سلام آنها.

سوم، موفق شدن به انجام نماز شب.

سومين فرشته ي مقرب الهي که پرسش خود را مطرح کرد، جبرئيل بود:

- اي رسول خدا! راه دستيابي به نجات از خطرهاي دنيا و آخرت در چيست؟

پيامبر در پاسخ جبرئيل گفت:

- مردم در سه چيز مي توانند از خطر دنيا و آخرت، رهايي يافته و رستگار شوند:

اول، بايد به طور آشکار و پنهان، از خداوند بترسند و مخالفت با او نکنند.

دوم، در همه حال (فقر و غنا) قناعت پيشه کنند.

سوم، در هر کار و هر زمان از عمر خويش، عدالت داشته باشند.

آخرين فرشته اي که پرسش خويش را فاش مي ساخت، عزرائيل بود:

- اي رسول خدا! چه چيز باعث هلاکت انسان و سقوط او در جهنم است؟




پيامبر به عزرائيل پاسخ داد:

آنچه موجب هلاکت انسان و گرفتار شدن او در آتش دوزخ است، سه چيز است:

اول، بُخل؛ اگر صفت بخل در کسي باشد و او پيرو اين صفت زشت باشد و از آن متابعت کند.

دوم، هواي نفس؛ چنانچه انسان از هواي نفس خودش پيروي کند.

سوم، عُجب؛ اگر کسي خودبين و خودپسند باشد و کارهاي خوبي که انجام مي دهد، در نظرش جلوه کند و او را دچار غرور سازد.

ادامه در قسمت دهم ...

 





برچسب ها :
<-TagName->
داستان معراج– قسمت هشتم     

 

نظر به گذشتگان:

در اين سفر آسماني، مناظري مختلف و گوناگون در مقابل نگاه پيامبر ظاهر مي شد؛ مناظري که رسول خدا را به هراس و اندوه دچار مي ساخت و مناظر ديگري که سرور و شادماني را در قلب او پديدار مي کرد.

يکي از مناظري که باعث ناراحتي و اندوه رسول خدا گرديد، برخورد او با گروهي از مردم بود که به طرز دردناکي شکنجه مي ديدند: جمعيتي که لبهايشان را با قيچي هاي آتشين مي بريدند؛ اما بلافاصله گوشت و پوست سالم به جاي آن مي روييد و دوباره، کار قيچي کردن و روييدن گوشت و پوست، تکرار مي شد.

 

 

 
 

رسول خدا از جبرئيل پرسيد:

- اينها را چرا شکنجه مي کنند؟

جبرئيل گفت:

- اين مردم، خطيب و سخنگوياني هستند که به مردم حرفي مي زنند و خودشان عمل نمي کنند.

اين نوع مجازات و شکنجه، تمثيلي برزخي از نتايج اعمال انسانها در تمام زمانها بود و عذاب آماده شده براي خطاکاران از امت مسلمان را مجسم مي ساخت.

رسول خدا که بيش از هر انسان ديگري، بر امت خويش دلسوزي داشت، وقتي اين نوع عذابها را که در انتظار گناهکاران امتش بود، مشاهده مي کرد، اندوه و غصه اش چند برابر افزوده مي شد.

در سفر معراج، رسول خدا صحنه هايي زيبا و دوست داشتني هم ديده است.

در جايي از آسمان، ناگهان بويي خوش به مشام پيامبر رسيد که روح افزا و دلنشين بود. او پرسيد:

- اين بوي خوش، از کيست؟

جبرئيل گفت:

- بوي آرايشگر خانواده ي فرعون است.

آرايشگر خانواده ي فرعون، زني از نسل خدا پرستان.

 

 

رسول خدا او را به ياد آورد و داستان فداکاري و حقگويي آن زن آرايشگر، از برابر نگاه ذهنش گذشت:

آن روز، آرايشگر در کاخ فرعون بود و مشغول شانه زدن به گيسوان دختر فرعون، که ناگهان لرزشي در اندام خويش احساس کرد و دستش لرزيد. انگشتان هنرمندش که لا به لاي موي بلند دختر فرعون پيچ و تاب مي خورد و هر تار اضافه اي را به دم قيچي و تيغ مي سپرد، بي حس شد و قيچي از دستش به زمين افتاد:

- بسم الله

اين کلام آرايشگر بود که به هنگام برداشتن قيچي از زمين، بر زبان آورد.

دختر فرعون با شنيدن کلام آرايشگر، فکر تلخ و گزنده اي از ذهنش گذشت. اما بلافاصله براي اينکه آن فکر را از سرش بيرون کند، به آرامي در گوش آرايشگر گفت:

- آيا مقصود تو، پدر من بود؟

آرايشگر گفت:

- مقصودم، پروردگار خودم بود؛ او که پروردگار تو و پدرت نيز مي باشد.

دختر فرعون صدايش را بلندتر کرد و با تهديد در کلام گفت:

- آيا تو غير از پدر من، پروردگار جداگانه اي داري؟

آرايشگر با خونسردي و اطمينان در کار خويش گفت:

- آري؛ پروردگارم کسي است که پدر تو را هم آفريده است.

دختر فرعون که از شدت خشم رنگ باخته بود، با صدايي بريده و لرزه دار، گفت:

- به پدرم مي گويم.

آرايشگر با قاطعيت جواب داد:

- بگو.

دختر فرعون که بيش از آن نمي توانست حتي يک دم هم آرام بگيرد، پيش پدر رفت و ماجرا را تعريف کرد.

فرعون، زن آرايشگر را به حضور طلبيد و در حالي که با خشم و غيظ به او نگاه مي کرد، گفت:

- بگو ببينم آيا تو غير از من، خدايي داري؟

آرايشگر با همان آرامش که به دختر جواب داده بود، با پدر هم صحبت کرد:

- پروردگار من و تو، خدايي است که در آسمانهاست.

جاي بحث و گفت و گوي بيش از اين وجود نداشت. فرعون، با همين محاکمه ي کوتاه مي دانست که چه مجازاتي را بايد بر زن آرايشگر تحميل کند. يکي از جديدترين روشهاي شکنجه که مأموران او اختراع کرده بودند، در مورد آن زن، بايد اجرا مي شد.

شکنجه گران فرعون، هميشه دست به کار بودند تا جديدترين و مخوف ترين ابزار و روش شکنجه را ابداع کنند.

چرا؟

مردمي که بايد خداي خويش را انکار کنند و بنده اي همچون خود را به خدايي پرستش نمايند، حتماً هم بايد ترس و هراسي عظيم داشته باشند. ترس و هراس از مرگ؛ مرگي که همراه با درد و سختي باشد، بدترين مرگهاست.

اين مردم، تاکنون به اطاعت از فرعون پا بر جا بوده اند و بايد که فرمانبرداري آنها ادامه مي يافت.

فرعون با همين انديشه، دستور داد تا آخرين ابزار شکنجه را حاضر کنند.

شکنجه گران، مجسمه اي به شکل گاو ساخته بودند که از جنس مس بود. بر تنه ي اين مجسمه دريچه اي قرار داده بودند که يک آدم مي توانست از آن عبور کرده و داخل شکم گاو مسين بشود.

وقتي مجرم بيچاره اي را از راه همين دريچه به شکم گاو وارد مي کردند، دريچه را مي بستند و بعد هم، چندين اجاق هيزمي زير شکم گاو قرار مي دادند و هيزمها را آتش مي زدند.

با گذشت چند دقيقه، فلز مس که حرارت به خود مي گرفت و به شدت داغ مي شد، آرام آرام بدن محکوم را مي سوزاند و او را زجرکش مي کرد.

اين آخرين ابزار مرگ را در مقابل فرعون قرار دادند و سپس سه آتشدان نقره اي رنگ، زير آن گذاشتند. بعد نوبت به خدمتگزاري رسيد که با يک سيني بزرگ از هيزم خرد شده، آمد و سه آتشدان را پر از هيزم خشک کرد.

فرعون که در تمام اين مدت به قدم زدن مشغول بود و گهگاه نيز با حرص و خشم، چنگ در موي صورتش مي دوانيد، نگاه به آرايشگر انداخت و گفت:

- اي بدبخت! آيا دلت به حال بچه هاي خودت نمي سوزد؟

زن با شجاعتي همچون مردان مجاهد، پاسخ داد:

- فقط در برابر پروردگارم، هراس و بيم دارم و بچه هايم را نيز به پروردگار يکتا مي سپرم.

فرعون که فکر مي کرد نقطه ضعف زن آرايشگر، بچه هاي او هستند و از سوي ديگر مي پنداشت که زن با مشاهده ي گاو مسين و سرنوشت رعب آوري که در انتظار اوست، تغيير عقيده خواهد داد، وقتي پاسخ دندان شکن او را شنيد، صدايي نعره گونه از خودش بيرون داد:

- بچه هايش را بياوريد.

يکي از خدمتگزاران با عجله جواب داد:

- اطاعت مي شود قربان!

فرعون با همان خشم فرياد کشيد:

- خيلي زود؛ عجله کنيد.

وقتي بچه هاي آرايشگر را حاضر ساختند، فرعون دستور داد تا ابتدا بچه ها و سپس خود آن زن را در داخل شکم گاو قرار دهند.

زن آرايشگر با شنيدن فرمان فرعون گفت:

- حاجتي به تو دارم.

فرعون پرسيد:

- حاجتت چيست؟

زن گفت:

- وقتي کار سوزاندن ما تمام شد، دستور بده تا استخوانهاي ما را دفن کنند.

فرعون گفت:

- اين کار را مي کنم؛ زيرا تو به گردن ما حق داري.

وقتي نوبت به طفل شيرخواره ي آن زن رسيد، مادر فريادي کشيد و ناله زد.

طفل نوزاد که قدرت سخن گفتن نداشت، به اذن پروردگار زبان گشود و گفت:

- مادر! دل قوي دار که تو بر حق هستي.

زندگي توحيدي آن خانواده، با سرعت يک پلک بر هم نهادن، از انديشه پيامبر گذشت. هر چند که آرايشگر و فرزندانش با آغوش باز، مجازات سختي را پذيرفتند؛ اما اکنون جايگاه شايسته و مقامي سزاوار، نزد پروردگار يافته بودند.

از سوي ديگر، با اين سفر عجيب و بي سابقه ي پيامبر خدا، در آسمانها نيز غوغايي بر پا شده بود.

 

ادامه در قسمت نهم ...

 





برچسب ها :
<-TagName->
داستان معراج– قسمت هفتم     

 

دیدار با پیامبران

 زمان صعود به آسمان دوم فرا رسيد.

پيامبر (ص) در آسمان دوم، به دو مرد برخورد کرد که قيافه اي شبيه همديگر داشتند.

جبرئيل به رسول خدا گفت:

- اينها يحيي (ع) و عيسي (ع) هستند.

عيسي، او که خداوند بزرگ اراده کرد تا در اين جهان خاکي نميرد و زنده به نزد خويش فراخواندش و درباره اش گفت: «درود بر او؛ روزي که از مريم زاده شد و روزي که روح او به نزد پروردگار رود و روزي که ديگر بار زنده از خاک برخيزد.»

آن ديگري؛ يحيي، عطيه اي که پروردگار به زکرّياي پيامبر عرضه داشت.

 

 

زکرّيا، نود سال عمر کرده بود و هنوز هم آرزوي فرزند داشت. اما اراده ي خدا بر اين بود که او فرزندي نداشته باشد.

مريم که مادر عيسي (ع) بود و توسط زکرّيا مراقبت و پرستاري مي شد، بي آنکه ازدواج کند، صاحب نوزادي –عيسي (ع)- شد و همين اعجاز وقتي به چشم زکرّيا خورد، حسرت او را در داشتن يک فرزند، ده چندان کرد و از دلش گذشت که خداوند را بخواند و از او بخواهد تا فرزندي به او و همسرش عطا کند.

و پروردگار مهربان به زکرّيا مژده داد: «بشارت به تو مي دهيم به پسري که نامش يحيي است ....».

رسول خدا به آنها سلام کرد.

يحيي و عيسي نيز، بر پيامبر سلام کردند و برايش مغفرت طلب نمودند.

رسول خدا هم براي آنها مغفرت طلبيد و از آنها گذشت.

در آسمان سوم، پيامبر به مردي برخورد کرد که چهره اش فوق العاده زيبا و جذاب بود. چهره ي او در ميان چهره ي افراد ديگري که پيامبر ديده بود، حالت ماه شب چهارده را با ستارگاني آسماني داشت.

پيامبر از جبرئيل پرسيد:

- او کيست؟

جبرئيل گفت:

- برادرت، يوسف (ع) است.

باز هم ميان پيامبر (ص) و يوسف (ع)، سلام و طلب استغفار بر يکديگر انجام گرفت.

سپس فرشتگاني که در حال عبادت پروردگار بودند، برابر نگاه پيامبر ظاهر شدند. اين فرشتگان، هر کدام با صداهاي مختلف، خداوند را تسبيح مي کردند.

رسول خدا در آسمان دوم نيز، به دسته اي از فرشتگان برخورده بود که همچون اين گروه به ستايش آفريدگار مشغول بودند و هر دو گروه از اين فرشتگان، محمد و امت او را به خير و رستگاري بشارت داده بودند.

در آسمان چهارم، رسول خدا با ادريس (ع) ملاقات کرد.

ادريس (ع)؛ او که فرمان خداوند را براي فرمانرواي ظالم سرزمينش برد و وعده ي ذلّت و هلاکت را به او رسانيد. اما فرمانرواي ظالم تصميم به قتل او گرفت و خداوند براي حفظ جان پيامبرش، فرمان داد تا او شهر را ترک کرده و به غاري در بيابان پناه ببرد.

بيست سال گذشت و ادريس دور از ديگران و بيرون از شهر به عبادت و راز و نياز با پروردگار مشغول بود. در اين زمان، فرمانرواي ظالم هلاک گرديده و خشکسالي بر شهر دامن انداخته بود.

پس از اين مدت طولاني، خداوند به ادريس فرمان داد: «حالا به شهر خويش بازگرد و از ما طلب باران کن؛ زيرا مردم شهر دست نياز به سوي ما گشوده اند ...»

ادريس با دريافت اين فرمان، از غار بيرون آمد و به شهر خويش بازگشت، و بارانِ رحمت الهي بر آن مردم و زمين خشکيده ي آنان فرو باريد.

رسول خدا و ادريس بر هم سلام کرده و براي يکديگر مغفرت طلبيدند.

در اين آسمان نيز، انبوه فرشتگان همچون ديگراني که پيامبر قبلاً ديده بود، به عبادت خداوند مشغول بودند.

 

 

در آسمان پنجم، پيرمردي سالخورده که چشماني درشت و نافذ داشت، به استقبال پيامبر آمد. در اطراف پيرمرد، عده ي زيادي از پيروانش ايستاده بودند؛ به گونه اي که پيامبر از کثرت آنها خوشش آمد و از جبرئيل پرسيد:

- اين پيرمرد کيست؟

جبرئيل گفت:

- او پيامبري است که امتش دوستش داشتند. او، هارون پسر عمران است.

وقتي موسي (ع) از خداوند درخواست کرد تا برادرش –هارون- را وصي و جانشين و پشتيبان او قرار دهد، خداوند دعاي موسي را اجابت کرد و هارون را وزير و پشتيبان او قرار داد.

آنچه ميان رسول خدا (ص) و پيامبران تا آن زمان گذشته بود، ميان رسول خدا و هارون نيز گذشت.

و باز هم فرشتگان بي شماري که در اين آسمان به خشوع و عبادت پروردگار مشغول بودند، از برابر نگاه پيامبر (ص) گذشتند.

در آسمان ششم، مردي بلند قامت و گندمگون به استقبال پيامبر آمد. او با صدايي آرام مي گفت:

- بني اسرائيل گمان کردند که من عزيزترين و محترم ترين انسان نزد پروردگار هستم؛ اما اين مرد- اشاره به پيامبر (ص)- نزد خداوند از من گرامي تر است.

رسول خدا از جبرئيل پرسيد:

- او کيست؟

جبرئيل جواب داد:

- او، برادرت موسي بن عمران است.

باز هم سلام و طلب استغفار ميان پيامبر و موسي (ع) انجام گرفت و بعد از آن، دوباره گروه کثيري از فرشتگان الهي ديده شدند که در حال عبادت و خشوع براي پروردگار بودند.

در همين آسمان، مردي بر کرسي نشسته بود و موي سر و ريش او جوگندمي مي نمود.

 

 

پيامبر با ديدن او از جبرئيل پرسيد:

- او کيست؟

جبرئيل پاسخ داد:

- او، پدر تو ابراهيم (ع) است.

ابراهيم؛ او که دوست خدا لقب گرفت و تبردار تاريخ بود و بت شکني کرد و مرد بزرگ توحيدي گشت او که در راه وفاداري به پروردگار و اطاعت از امر او، فرزند نوجوان خويش را به قربانگاه برد و کارد تيز بر گلويش نهاد.

او که به تعمير و بازسازي خانه ي کعبه مأمور شد و جايگاه و مقامي ويژه در مسجدالحرام يافت.

پيامبر خدا در اين هنگام، آيه اي از قرآن را تلاوت کرد: «نزديکترين مردم به ابراهيم، کساني هستند که از او پيروي کنند، و اين پيامبر و امت او که اهل ايمان هستند و خداوند، دوستدار مؤمنان است.»

محمد (ص) و ابراهيم (ع) بر همديگر سلام کردند و بعد از تهنيت گويي به هم؛ براي يکديگر طلب استغفار کردند.

در اين آسمان نيز، انبوهي از فرشتگان الهي به عبادت مشغول بودند که با ديدار رسول خدا، او و امتش را به خير و سعادت، بشارت دادند.

 

ادامه در قسمت هشتم ...

 





برچسب ها :
<-TagName->
داستان معراج– قسمت چهارم     

 

گذری به جهنم  

 پيامبر خدا در شب معراج، فقط يک نگاه بر شعله هاي سرکش و سوزان جهنم انداخته بود، اما آگاهي او از دوزخ و جايگاه دوزخيان، به گونه اي است که همه ي اسرار آن جايگاه بد را براي ياران خودش فاش مي کند.

آيات قرآن و آنچه از سوي پروردگار در مورد جهنم بر قلب رسول خدا وارد مي شود، چنين است:

حرارت آتش جهنم، در مقايسه ي با حرارت آتش دنيا، چندين برابر بيشتر و شديدتر است.

هنگامي که آيه ي: «در روز قيامت، جهنم حاضر مي شود و در آن روز، انسان متوجه مي شود که چه کارهايي را بايد در دنيا انجام مي داد. اما معلوم نيست که اين توجه، به حال او فايده اي داشته باشد.» بر رسول خدا نازل شد، چهره ي پيامبر تغيير کرد و آثار غم و اندوه در صورتش مشاهده گرديد.

ياران با اينکه اين علايم را در سيماي پيامبر مي ديدند، جرأت پرسيدن نداشتند. سرانجام، علي (ع) وارد مسجد گرديد و چون چهره ي غمگين پيامبر (ص) را مشاهده کرد، گفت: «پدر و مادرم فداي شما باد! چه اتفاقي افتاده است که اينگونه غمگين هستيد؟»

پيامبر جواب داد: «جبرئيل آمد و اين آيه را براي من آورد و غمگينم ساخت ...»

 

 

بعضي از ياران پرسيدند:

- اي رسول خدا! چگونه جهنم را در روز قيامت، حاضر مي کنند؟

پيامبر جواب داد:

- جبرئيل به من خبر داد که وقتي تمام مردم را در صحراي محشر حاضر مي کنند، خداوند امر مي فرمايد تا جهنم را نيز حاضر کنند.

با حضور جهنم در صحراي محشر، صداها و غرشهاي وحشتناکي از جهنم به گوش مي رسد که اگر خداوند اراده بر حفظ جان مردم نکند، هيچ کس از ترس آن صداها و غرشها، زنده نمي ماند.

در همين هنگام، ناگهان شعله اي از آتش جهنم زبانه مي زند که تمام مردم، حتي پيامبران و اوصياي آنها و مردم صالح نيز صدايشان از ترس بلند مي شود و مي گويند: «خدايا! به فرياد ما برس!»

رسول خدا پس از لحظه اي سکوت، به سخن ادامه مي دهد:

- جبرئيل به من خبر داد که در آن هنگام، من فرياد مي زنم: «خدايا! به فرياد امت من برس!»

خداوند در آيه هايي ديگر که بر پيامبرش نازل مي کند، اطلاعات ديگري در مورد جهنم به آنها مي دهد: «جهنم داراي هفت طبقه و هفت در است که از هر در جهنم، گروهي از مردم وارد آن خواهند شد.»

هفت طبقه ي جهنم عبارتند از:

جَحيم؛ که ساکنان در آن، از فشار آتش، زير و رو مي شوند؛ مثلِ قطعه هاي گوشتي که در ديگ جوشان ريخته شده اند و بر اثر جوشش آب، بالا و پايين مي روند.

لظي؛ خداوند در وصف اين طبقه از جهنم مي گويد: «شخص گناهکار، حاضر است اولاد و همسر و خانواده و خويشاوندان خويش و هر چه را که مالک آن است، بدهد تا نجات پيدا کند؛ اما وارد لظي خواهد شد که طبقه ي دوم جهنم است و در اين طبقه از جهنم، شدت حرارت به گونه اي است که گوشت بدن را از استخوان جدا مي کند.»

سَقَر؛ طبقه ي بعدي جهنم و منزل متکبران است.

حُطَمَه؛ مردمي که ديگران را آزار رسانيده و ادّيت مي کنند، و کساني که به جمع آوري مال و ثروت دنيا مشغول هستند، در حُطَمَه سقوط مي کنند.

خداوند، از پيامبر (ص) مي پرسد: «... آيا مي داني حُطَمَه چه جايگاه سختي است؟»

 



و خودش پاسخ مي دهد: «حُطَمَه، آتشي است که خداوند به غضب خويش آن را بر افروخته ساخته است و شدّت حرارتش بر دل بندگان اثر مي کند.»

هاويه؛ طبقه بعدي جهنم است و حرارت آن به قدري است که پوست بدن اهلش در هم کشيده مي شود.

خداوند، هاويه را اينگونه توصيف کرده است: «هر گاه پوست بدن اهل هاويه در هم کشيده شده و سخت گردد تا عذاب آتش بر آن اثر نکند، ما آن پوست را تبديل به پوست نويي مي کنيم که تازه باشد و عذاب در آن اثر کند ...»

سَعير؛ طبقه ي بعدي جهنم است و خداوند در وصف آن مي گويد: «ما براي کفّار در سعير، زنجير و قفل هايي آماده ساخته ايم. در سعير، خيمه هايي از آتش براي ساکنان آن برپا شده است و ...»

فَلَق؛ که هفتمين طبقه ي جهنم است و خداوند به پيامبرش دستور مي دهد: «بگو اي رسول خدا! من پناه مي برم به پروردگار خودم از فلق!»

- غذاي اهل جهنم چيست؟

اهل جهنم، هيچ غذايي ندارند غير از غسلين.

غسلين چيست؟

غسلين، چرک و خوني است که از بدن اهل جهنم مي ريزد.

جبرئيل به رسول خدا در مورد غذاي اهل جهنم خبر مي دهد:

- اي رسول خدا! اگر ذره اي از غذاي اهل جهنم را در دنيا بريزند، تمام اهل دنيا از بوي تعفن آن جان مي دهند.

آشاميدني اهل جهنم چيست؟

اهل جهنم، از شدت آتش، اظهار تشنگي مي کنند و فغان سر مي دهند.

به پاسخ همين فغان و ناله، آب برايشان آورده مي شود؛ آبي که همچون مس و قلع گداخته شده است و آن را در ظرف آتشين ريخته و به دستشان مي دهند.

 

 

اهل جهنم، ظرف آتشين را نزديک صورت مي آورند که بياشامند؛ اما از شدت حرارت آن، گوشت صورتشان پخته شده و به ميان ظرف مي ريزد.

- آيا اهل جهنم، لباس بر تن دارند؟

لباس اهل جهنم، از مس گداخته شده، است.

- وضعيت اهل جهنم، چگونه است؟

جهنميان، زنجيرهايي سنگين بر گردن و شانه دارند. فشار زنجيرها به گونه اي است که آنها نمي توانند سر خود را تکان داده و يا به زير افکنند.

نگهبانان جهنم با عمودهايي از آهن بر سر اهل جهنم مي کوبند و آنها را بر چشمه ي آينه مي نشانند.

- آينه، چگونه چشمه اي است؟

آب اين چشمه، از هر مُرداري گنديده تر و متعفن تر و از هر چيزي، تلخ تر و بد مزه تر است، و حرارت آن، از آتش هم سوزنده تر مي باشد.

- اهل جهنم با چشيدن عذاب خداوند، چه مي گويند؟

آنها به مالک جهنم مي گويند:

- اي مالک جهنم! از خدا بخواه تا ما را بميراند؛ زيرا بيش از اين، طاقت تحمل عذاب را نداريم!

اما مالک جهنم به آنها پاسخ نمي دهد.

و هزار سال، اينگونه مي گذرد.

بعد از گذشت اين زمان، مالک جهنم جوابشان را مي دهد:

- آيا مشاهده نکرديد که در روز قيامت، مرگ را به صورت گوسفندي خاکستري سر بريدند و منادي حق ندا کرد که: اي ساکنان بهشت! شما هميشه در بهشت ساکن هستيد و هرگز از آن خارج نخواهيد شد.

سپس، همان منادي شما را صدا زد که: اي ساکنان آتش! براي شما هم نجاتي نيست و بايد هميشه در آتش زندگي کنيد.

اهل جهنم مي گويند:

- اي مالک جهنم! از خدا بخواه تا يک روز عذاب ما را تخفيف بدهد.

مالک جهنم جواب مي دهد:

- حتي يک لحظه هم عذاب شما تخفيف داده نمي شود.

اهل جهنم که از مالک جهنم مأيوس شده اند، خطاب به پروردگار مي گويند:

- خدايا! ما به وظايف خودمان آشنا شديم و دانستيم که بايد به دستورهاي تو عمل کنيم؛ پس ما را از اين گرفتاري نجات بده!

خداوند نيز، هزار سال به آنها بي اعتنايي کرده و پاسخشان را نمي دهد.

اما پس از گذشت اين مدت، به آنها مي گويد:

- آيا شما را در دنيا مدتي مهلت ندادم و آياتم بر شما خوانده نشد و وظايف بندگي من به شما نرسيد و آن را تکذيب نکرديد؟

اهل جهنم به ناله و التماس مي گويند:

- خدايا! بدبختي و شقاوت، بر ما غلبه کرد و ما از گمشده هاي بيابان گمراهي هستيم.

 

اما پاسخ خداوند به آنها چنين است:

- در آتش جهنم گم شويد و خاموش باشيد.

در اين هنگام، پيران اهل جهنم با خود نجوا مي کنند:

- واي بر ما که به سنّ پيري رسيديم و از خواب غفلت بيدار نشديم...!

جوانان جهنمي نيز بر خويشتن بانگ مي زنند:

- چه بد کرديم که براي عيش و لذّت چند روزه ي دنيا، خود را به چنين بدبختي و گرفتاري، دچار ساختيم!

زنان جهنمي، شيون کنان مي گويد:

- ما را به چنين روزي وعده داده بودند. اما براي رضايت شوهر يا دوستان خودمان، از وظايف خويش غفلت کرديم و خلاف دستور خداوند را انجام داديم. اکنون، به جاي آن همه پارچه هاي نرم و لطيفي که لباس خود مي ساختيم، لباس آتشين پوشيده ايم، و در عوض جواهر و زينت طلايي و نقره اي که بر خود مي آويختيم، زنجيرهاي ضخيم و گداخته بر بدن داريم ...

شدت عذاب بر اهل جهنم، يکسان نيست؛ اما چهار گروه هستند که اهل جهنم از سختي عذاب و بوي تعفن آنها در زحمت مي باشند:

گروه اول، کساني هستند که حق مردم بر گردن آنها باقي مانده است. آنها پيش از اينکه بتوانند حق مردم را بپردازند، از دنيا رفته و به جهنم وارد شده اند و پيوسته ناله مي کنند: «کاش کسي بود که حق مردم را مي پرداخت و مرا از اين عذاب هولناک رهايي مي بخشيد!»

گروه دوم از اهل جهنم که سخت تر و شديدتر از ديگران عذاب مي بينند، کساني هستند که روده هايشان از شکم آنها بيرون ريخته شده و زير پاي اهل جهنم ماليده مي شود. اينها کساني هستند که از نجاست دنيا پرهيز نداشتند.

گروه سوم، از دهانشان چرکِ آلوده و متعفن بيرون مي آيد. اين گروه، کساني هستند که به سخن چيني درباره ي مردم مشغول بوده اند.

چهارمين گروه، کساني هستند که گوشت بدن آنها را قيچي کرده و به دهانشان مي گذارند تا بخورند.

اهل جهنم از آنها مي پرسند:

- شما در دنيا چه کرديد که به اين شکنجه گرفتار شده ايد؟!

آنها مي گويند:

- ما، به غيبت مردم مشغول بوديم.

در جهنم، منبري از آتش براي شيطان مي گذارند و او را بر بالاي منبر مي نشانند.

بعضي از اهل جهنم به شيطان مي گويند:

- ديدي که به فريب خودت، ما را در چه گرفتاري و عذابي فرو افکندي؟!

شيطان در جوابشان مي گويد:

- خداوند، صد و بيست و چهار هزار پيامبر و چندين هزار وصي و جانشين آنها را براي هدايتتان فرستاد. شما، تمام آنها را راستگو و معصوم مي دانستيد.

آنها همگي شما را نصيحت کرده و به بهشت راهنمايي مي کردند. شما نيز آگاه بوديد که شنيدن سخن آنها به نفع خودتان است. همچنين، به خوبي اطلاع داشتيد که من دشمن شما مي باشم. اما هميشه کلام مرا مي شنيديد و به دستور من عمل مي کرديد.

پس اي اهل جهنم! حق ملامت مرا نداريد؛ بلکه خويشتن را سرزنش کنيد که مستحق عذاب و شکنجه گشته ايد ...

 

ادامه در قسمت پنجم ...

 

 





برچسب ها :
<-TagName->
داستان معراج– قسمت سوم     

 

 سوار بر براق بسوی افلاک :

آن شب، اين زمين با کوههايي که همچون ميخهايي استوار بر آن ايستاده بودند و دشتهايي که در غربت و تنهايي، به سکوت خفته بودند و اقيانوسها و درياهايي که به هياهو و فرياد، موج برانگيخته بودند و رودهايي که به رواني، نغمه سر داده بودند و گياهاني که تن به نور نقره فام مي شستند و آن ماه، که بر سينه ي نيلگون آسمان مي خزيد و همچون مرواريدي درخشان بر بستر تيره رنگ و وهم آلود آسمان نشسته بود، هيچ کدام تماشايي نبودند.

بايد از زمين گذشت؛ خاک را ترک کرد و به افلاک سرکشيد.

رسول خدا، بر براق نشسته و به آسمان بالا مي رفت و جبرئيل باز هم با او بود.

در آسماني که آسمان دنيا نام داشت، فرشته اي به نام اسماعيل برابر پيامبر ظاهر شد. او هفتاد هزار فرشته ي ديگر را زير فرمان داشت که هر کدام از آن فرشتگان نيز، هفتاد هزار فرشته ي ديگر را زير فرمان خود در آورده بود.

 

 

اسماعيل که جبرئيل را مي شناخت، پرسيد:

- اي جبرئيل! اين که همراه توست، کيست؟

جبرئيل پاسخ داد:

- محمد، رسول خدا است.

- آيا مبعوث هم شده است؟

- آري.

فرشته، در آسمان را گشود.

پيامبر بر او سلام کرد و او پاسخ داد. بعد هم رسول خدا براي او استغفار نمود و آن فرشته نيز براي پيامبر چنين کرد و گفت:

- آفرين بر تو باد ای پيامبر صالح!

فرشتگان آسماني که موفق به ديدار پيامبر مي شدند، يکي پس از ديگري بر او سلام مي کردند و جواب مي شنيدند.

در آسمان دوم، فرشتگان ديگري به استقبال پيامبر شتافتند. رسول خدا در ميان آنها هيچ فرشته اي را نديد که خوش و خندان نباشد؛ اما در همان حال ناگهان فرشته اي پيدا شد که جثه اي بسيار بزرگ داشت؛ پيامبر هيچ گاه مخلوقي به آن بزرگي نديده بود.

آن فرشته که چهره اي بسيار زشت و غضبناک داشت، مانند ديگر فرشتگان از رسول خدا استقبال کرد و در حق او دعا نمود. اما بر خلاف بقيه ي فرشتگان، هيچ خنده اي نکرد.

پيامبر از جبرئيل پرسيد:

- او کيست که از ديدارش به هراس و اندوه دچار شدم؟

جبرئيل پاسخ داد:

- حق داري که ترسيده باشي؛ ما نيز همگي در ترس و هراس از او هستيم. او، نگهبان و مالک جهنم است و تاکنون خنده نکرده است.

بعد از لحظه اي سکوت، جبرئيل سخنش را ادامه داد و گفت:

- از روزي که خداوند او را بر جهنم نگهبان ساخته است، روز به روز بر شدّت خشم و غضب او افزوده شده است؛ خشم و غضبي که به دشمنان خداوند نمايان خواهد شد و پروردگار با او از دشمنانش انتقام مي گيرد. اي محمد! بدان که اگر قرار بود او بر کسي تبسم نشان دهد، از تمام گذشتگان و آيندگان، فقط بر تو تبسم مي کرد.

پيامبر بعد از شنيدن اين خبر، بر مالک جهنم سلام کرد.

آن فرشته ي غضب و خشم الهي، به رسول خدا پاسخ سلام داده و گفت:

- اي محمد! بهشت جاويدان و نعمتهاي آن، بر تو گوارا باد!

پيامبر به جبرئيل گفت:

- آيا ممکن است به او فرمان دهي تا آتش دوزخ را به من نشان دهد؟

جبرئيل که فرمان و دستورش از سوي همه ي موجودات عالم پذيرفته است، به آن فرشته گفت:

- آتش را به محمد نشان بده.

نگهبان جهنم، پرده و مانعي را که بر جهنم بود، کنار زد و دري از درهاي جهنم گشوده شد:

شعله هاي سوزان، همچون ماري بسيار بسيار عظيم الجثه از جهنم به آسمان سر کشيد.

 

پيامبر در يک لحظه گمان کرد که شعله ي آتش او را هم به کام خودش فرو مي کشد؛ پس به جبرئيل گفت:

- دستور بده تا پرده ي جهنم را فرو اندازد.

جبرئيل به نگهبان جهنم، فرمان داد و آتش پوشانيده شد.

پيامبر به سير و تماشاي خويش ادامه داد تا اينکه به مردي فربه و گندمگون رسيد. از جبرئيل پرسيد:

- او کيست؟

جبرئيل گفت:

- پدرت آدم (ع) است.

آدم؛ او که وقتي آفريده شد، خداوند بر خودش تبريک گفت که بهترين مخلوقات را آفريده است.

او که فرشتگان الهي به فرمان خداوند بايد سجده اش مي کردند و شيطان، که فرشته اي مقرب پروردگار بود، از اين فرمان سر پيچيد و بر آدم سجده نکرد. خداوند نيز، او را از آسمان بيرون راند و دوزخ را جايگاهش قرار داد.

جبرئيل، پيامبر (ص) را به آدم معرفي کرد ...

پيامبر (ص) و آدم (ع) بر همديگر سلام کردند و براي هم استغفار طلبيدند. سپس آدم (ع) به پيامبر (ص) گفت:

- مرحبا به فرزند صالحم پيغمبر صالح که در روزگار صالح مبعوث شده است!

رسول خدا از آدم (ع) گذشت و به فرشته اي عجيب رسيد؛ فرشته اي که انگار تمامي دنيا را در مقابل زانوهايش قرار داده بودند.

در دست آن فرشته لوحي قرار داشت؛ لوحي زرين از نور، و فرشته بي آنکه به راست يا چپ خويش نگاه کند، خيره در لوح بود.

پيامبر (ص) مي ديد که او قيافه اي همچون مردم اندوهگين به خود گرفته است. از جبرئيل پرسيد:

- او کيست؟

جبرئيل گفت:

- او عزرائيل است.

عزرائيل؛ که از ابتداي خلقت انسان، همچون سايه اي جدا نشدني همراه او بود و جانش را مي گرفت.

رسول خدا بر او سلام داد و جواب گرفت.

جبرئيل گفت:

- اين، محمد و پيامبر رحمت است که خدايش به سوي بندگان مبعوث داشته است.

عزرائيل به رسول خدا گفت:

- آفرين بر تو باد!

و به دنبال اين تهنيت گويي، ادامه داد:

- اي محمد! مژده بر تو باد که مي بينم تمامي نيکويي و خير در امت تو جمع گشته است.

رسول خدا گفت:

- خداوند را ستايش مي کنم که بر بندگان خود منت نهاده است و رحمت او شامل حال من است.

جبرئيل در اين هنگام گفت:

- عزرائيل، از تمام ملايکه ي الهي، شديدتر و سخت تر عمل مي کند.

 

 

 

پيامبر پرسيد:

- آيا هر کس قبل از اين مرده و بعد هم مي ميرد، او جانش را مي گيرد؟

جبرئيل پاسخ داد:

- آري.

پيامبر از عزرائيل پرسيد:

- آيا هر کس در هر جايي که به حال مرگ مي افتد، تو او را مي بيني و در يک لحظه بر بالين بسياري از چنين آدمهايي حاضر مي شود؟

عزرائيل جواب داد:

- آري. اي محمد! بدان که تمام دنيا و هر چه در آن است، به امر و اراده ي خداوند در تسخير من قرار دارد ... و هيچ خانه اي نيست مگر اينکه در هر روز پنج نوبت به آن خانه سر مي زنم. وقتي مي بينم مردمي جمع شده و براي مرده ي خويش گريه مي کنند، به آنها مي گويم: «گريه نکنيد که دوباره نزد شما بر مي گردم و آن قدر مي آيم و مي روم تا هيچ کدام از شما را باقي نگذارم.»

رسول خدا از جبرئيل پرسيد:

- آيا براي انسان، حالتي سخت تر از مرگ هم وجود دارد؟

جبرئيل جواب داد:

- سختي بعد از مرگ، شديدتر و سخت تر از خود مرگ است !

  

ادامه در قسمت چهارم ...

 





برچسب ها :
<-TagName->
داستان معراج– قسمت دوم     

 

سوار بر براق به سوی ناشناخته ها

 وقتي نخستين نگاه رسول خدا بر آثار و آيات قدرت الهي افتاد، از جبرئيل پرسيد:

- اين چيست؟

جبرئيل پاسخ داد:

- نشانه اي از نشانه هاي بي شمار قدرت و عظمت پروردگارت.

نشانه ها و آيات قدرت و عظمت الهي، يکي پس از ديگري و پياپي، برابر نگاه پيامبر ظاهر مي شدند و جبرئيل درباره آنها توضيح مي داد.

راه کمي پيموده شده بود؛ راهي که در مقابل آن سير و معراج شبانه، اندک مي نماياند و در همان هنگام، صدايي شنيده شد که انگار فقط به گوش پيامبر رسيد:

- اي محمد!

صدا از سمت راست آمده بود. اما رسول خدا چنان جذب تماشاي آيات خدايي بود که هيچ اعتنايي نکرد.

زماني بسيار کوتاه گذشت؛ به اندازه اي که انسان صدايي را بشنود و از آن بگذرد و براي بار دوم، رسول خدا صدايي ديگر را شنيد:

- اي محمد!

اين بار، صدا از جانب چپ شنيده شد. اما پيامبر به او هم جواب ندارد. حتي نگاه خويش را ذره اي نيز منحرف نساخت.

براق سوار خود را کمي پيش تر برده بود که ناگهان زني در مقابل راه پيامبر ظاهر شد.

زن، دست و ساعد را برهنه ساخته بود و با جواهر و زينت هايي بسيار زيبا و وسوسه انگيز، خود را آراسته بود.

 

در همان يک لحظه ي کوتاه که نگاه پيامبر بر اوافتاد، زن زبان گشود:

- اي محمد! به من نگاه کن تا با تو سخن بگويم.

پيامبر، نگاه خويش از او برگرفت و فاصله اش با آن زن، زياد و زيادتر شد.

براق نيز، جهيد و جلوتر رفت؛ جهشي که با مقياس اندازه هاي انساني در اين عالم، فاصله اش به اندازه ي شرق و غرب دنيا را در نورديد.

صداي بعد، صدايي هولناک بود که به گوش پيامبر رسيد و چهره ي او از شنيدن اين صدا در هم شد. ناراحتي پيامبر در اين هنگام به اندازه اي زياد بود که جبرئيل هم آن را دانست.

لحظه اي بعد، جبرئيل به براق فرمان داد:

- فرود بيا.

براق که از زمين فاصله اي طولاني گرفته بود، به سمت پايين، سر خم کرد و مسافتي را که بالا رفته بود، به يک جهش پيمود و بر زمين نشست.

پيامبر از پشت براق پايين آمد و قدم بر زمين گذاشت و جبرئيل به او گفت:

- اي محمد! نماز بخوان.

پيامبر به نماز مشغول شد و حمد و ستايش پروردگار را به جا آورد.

نماز که تمام شد، جبرئيل از پيامبر پرسيد:

- هيچ مي داني اينجا که نماز خواندي، کجا بود؟

پيامبر پاسخ داد:

- نمي دانم.

جبرئيل گفت:

- اينجا طور سينا است.

پيامبر با شنيدن نام آن مکان، در لحظه اي بسيار کوتاه، خيلي چيزها را به ياد آورد:

موسي از خدا خواسته بود تا کتابي بر او نازل شود که راهنماي بني اسرائيل در دنيا و آخرت باشد.

و خداوند به موسي گفته بود: «سي روز روزه بدار و خود را پاکيزه کن.»

موسي چنين کرده بود و خداوند فرمان داده بود: «به وعده گاه بيا.»

وعده گاه کجا بود؟

طور سينا؛ بياباني مقدس.

در همين بيابان، الواحي مقدّس به موسي ارزاني شد و خداوند با او تکلّم کرده و سخن گفته بود.

در همين بيابان عده اي از علما و بزرگان بني اسرائيل که همراه موسي آمده بودند، از او درخواست عجيبي کردند: «يا موسي! از خدا بخواه که خودش را به تو نشان بدهد. وقتي او را ديدي، براي ما توصيف کن که چه شکلي بود!»

 

 

 

موسي که قوم لجوج و بهانه گير بني اسرائيل را به خوبي مي شناخت، درخواست آنها را به پروردگار عرض کرد. اما پاسخ شنيد: «هرگز من را نخواهي ديد. حتي کوههاي سخت و سنگين نيز، لحظه اي طاقت ندارند تا جلوه اي کوچک از تجلّي من را تاب آورند.»

بعد، پروردگار به موسي خطاب کرده بود که به کوهي عظيم نگاه کند.

به محض آنکه موسي به آن کوه نگاه کرده بود، کوه عظيم و سر به فلک کشيده، منفجر شده و ذرات غبار آلودش، به آسمان رفته بود.

موسي نيز، به هراس آن همه عظمت، از هوش رفته بود.

اکنون، پيامبر اسلام در همين سرزمين مقدس ايستاده بود.

جبرئيل پس از گذشت زمان کوتاهي، آماده ي حرکت شد و پيامبر، بار ديگر بر براق نشست و زماني که اندازه و مقدارش حتي بر خود او نيز مشخص نبود، به منطقه اي ديگر از زمين رسيد.

رسول خدا بار ديگر از براق پياده شد و در آن مکان نيز نماز گزارد و جبرئيل از او پرسيد:

- اين مکان را مي شناسي؟

پيامبر پاسخ داد:

- نمي شناسم.

جبرئيل گفت:

- اينجا بيتِ لحم است.

بيت لحم؛ سرزميني مقدس؛ جايي که عيسي بن مريم در آنجا به دنيا آمده بود.

اما سرزمين مقدس بيت لحم نيز، جاي درنگ بيشتر از آن نداشت. وقت تنگ بود و فرصت ماندن، اندک.

آن شب؛ بايد بسياري از مناظر به تماشاي پيامبر در آيد و مکانهاي مقدس ديگر به قدم مبارک رسول خدا، تبرک گيرد.

مکان ديگري که براق در آن فرود آمد، بيت المقدس نام داشت. در آن مکان، حلقه اي به يکي از ستونهاي ورودي وصل بود که انبياي گذشته، مرکب خود را به آن مي بستند و وارد خانه ي مقدس مي شدند. جبرئيل که آن حلقه را مي شناخت، پيامبر را به همان سو راهنمايي کرد.

رسول خدا، براق را به آن حلقه بست و همراه جبرئيل پا به آن مکان مقدس گذارد.

در آن ميانه ي شب، بيت المقدس خلوت نبود، و انبوهي از مردم، در آن موج مي زدند. اما نه مردم عادي؛ بلکه پيامبران به استقبال رسول خدا در بيت المقدس اجتماع کرده بودند.

جبرئيل به پيامبر خبر داد:

- اين گروه کثير، همگي از پيامبران هستند و بايد در همين مکان، نماز جماعت برپا شود.

با شنيدن اين خبر، رسول خدا لحظه اي در انديشه شد:

چه کسي بر اين جماعت که همگي برگزيده ي پروردگار بودند و هر يک از آنها، بهترين و برترين مردم روي زمين در عصر خويش به شمار مي رفتند، بايد امام جماعت شود؟

ابراهيم (ع) که دوست پروردگار بود؟

موسي (ع) که شرف سخن گفتن با پروردگار را همچون نشانه اي درخشان بر سينه داشت؟

يا ...

پيامبر (ص)، شکي نداشت که جبرئيل بر تمامي پيامبران، امامت کرده و جلو مي ايستد تا بقيه پشت سرش صف کشند و نماز بگزارند.

اما وقتي صف نماز کاملاً مرتب شد، جبرئيل بازوي رسول خدا را گرفت و او را جلو برد:

- شما بايد جلو بايستيد.

نماز جماعت پيامبران الهي، به امامت محمد (ص) در بيت المقدس برپا شد.

اين، زيباترين و شگرف ترين منظره ي الهي است، که بيت المقدس هرگز به خود نديده و بعد از آن هم، نخواهد ديد.

بعد از پايان نماز، سيني نقره اي رنگي را براي پيامبر آوردند که درون آن سه ظرف قرار داشت:

ظرفي لبالب از آب؛

ظرفي پر از شراب؛

و در ظرف سوم، شير ديده مي شد.

هر سه ظرف را بر پيامبر عرضه داشتند تا هر کدام را که مايل باشد، برگيرد.

رسول خدا، بي تأمل و بدون درنگ ظرف شير را برداشت و از آن آشاميد.

و در همان لحظه، ندايي غيبي به گوش رسيد:

- اگر آب را مي گرفت، خودش و امتش همگي غرق مي شدند؛ اگر شراب را مي نوشيد، خودش و امتش همگي گمراه مي شدند؛ اما با نوشيدن شير، خودش هدايت شده و امتش نيز هدايت خواهند شد.

بعد از شنيدن اين خبر مسرت بخش، جبرئيل از پيامبر پرسيد:

- آنچه در مسير راه ديدي و از آنها نپرسيدي، چه بوده است؟

رسول خدا گفت:

- صدايي شنيدم که از سمت راست، من را به اسم خواند.

- آيا جوابي به او دادي؟

- نه، و به سويش هيچ توجهي نکردم.

جبرئيل گفت:

- آن صدا، از سوي کسي بود که دين يهود را تبليغ مي کرد. اگر جوابش را مي دادي، امتّت بعد از تو، به يهود مي گراييد.

سپس، جبرئيل پرسيد:

- ديگر چه ديدي؟

پيامبر پاسخ داد:

- صدايي از طرف چپ، من را به اسم خواند که به او نيز جوابي ندادم و توجه نکردم.

جبرئيل گفت:

- او منادي مسيحيت بود. اگر به او جواب مي دادي، امتت بعد از تو، مسيحي مي شد.

جبرئيل بعد از فاش ساختن اين راز، پرسيد:

- آيا کسي را در مقابل راه خويش ديدي؟

پيامبر پاسخ داد:

- زني ديدم که بازوان خود را برهنه ساخته بود. انگار که تمام زينت و زيور دنيا را به آن زن آويخته بودند که او را زيباتر جلوه دهند. او از من خواست که نگاهش کنم و هم کلامش شوم؛ اما من چنين نکردم.

جبرئيل گفت:

- اگر با او سخن مي گفتي، امتت دنيا را بر مي گزيد و آن را بر آخرت برتري مي داد.

پيامبر به جبرئيل گفت:

- و آوازي هول انگيز شنيدم که من را به هراس و وحشتي عظيم گرفتار کرد.

جبرئيل گفت:

- هفتاد سال قبل، سنگي از دهانه ي جهنم به داخل آن پرتاب شده بود. امشب و پس از گذشت هفتاد سال، سنگ به قعر جهنم رسيد و آن صدا، به گوش تو خورد*.

بعد از اين گفت و گو، جبرئيل به رسول خدا گفت:

- آماده باش تا دوباره از زمين جدا شويم.

 

-------------

* : اصحاب رسول خدا می گویند که او بعد از سفر معراج تا زنده بود کمتر می خندید . وقتی علت را می پرسیدند ، از همان صدای هول انگیز یاد می کرد !

 

 

ادامه در قسمت سوم ...

 





برچسب ها :
<-TagName->
فضيلت كربلا بر مكه     

 

امام صادق عليه السلام فرمودند:

مكه سخن گفت به كرامت هاى خداوند تفاخر نمود و گفت : كيست مانند من و حال آنكه خانه خدا روى من بنا شده و مردم از اطراف به جانب من مى آيند، چون مكّه تفاخر نمود وحى شد، كه اى مكّه بجاى خود باش ، نيست فضل خانه كه سبب فضل تو است در جنب فضل كربلا، مگر به مانند سوزنى كه در دريا فرو برند، پس چه اندازه آب از دريا برميدارد،
و اگر خاك كربلا نبود تو را فضيلت نميدادم ، و اگر آن شخص (امام حسين عليه السلام ) كه در آنجا مدفون است نبود نه تو را و نه خانه را خلق مى كردم پس بجاى خود باش و تواضع و خشوع نما، و تكبّر مكن بر كربلا و الّا تو را به جهنّم خواهم انداخت . (1)

 

 

متن عربی این حدیث :عن الصّادق عليه السلام انّ ارض الكعبة قال مَن مِثلى و قد بنى بيت اللّه على ظهرى ياتينى النّاس من كل فجّ عميق و جعلت حرم اللّه و امنه ، فاوحى اللّه اليها كفّى و قرّى ما فضل ما فضّلت به فيها اعطيت ارض كربلا الّا بمنزلة الّا برّة غمت فى البحر فحملت من مأ البحر و لولا تربة الحسين عليه السلام ما فضّلتك و لولا ما ضمّنة كربلا لما خلقتك و لا خلقت الذّى افتخرت به فقرىّ و استقرّى و كونى دنيا متواضعا ذليلا مهيمنا غير مستنكف و لا مستكبر لارض كربلا والّا مسخنده و هويت بك فى نار جهنّم .


  

و قال على بن الحسين عليه السلام اتّخذ اللّه ارض كربلا حرما قبل ان يتّخذ مكّة حرما باربعة عشرين الف عام و انّها تزهر لاهل الجنّة كالكوكب الدّرى (2)

امام سجّاد عليه السلام فرمودند:

خداوند زمين كربلا را حرم قرار داد 24 هزار سال قبل از آنكه مكّه را حرم قرار دهد، و آن زمين ميدرخشد براى مردم بهشت مانند ستاره درخشان .
و عن ابى جعفر عليه السلام قال خلق اللّه كربلا قبل ان يخلق الكعبة باربعة عشرين الف عامٍ و قدّسها و بارك عليها فما زالت قبل ان يخلق اللّه الخلق مقدّسة و مباركة و لاتزال كذلك و جعلها اللّه افضل الارض فى الجنّة .
و امام باقر عليه السلام مى فرمايد: خداوند كربلا را خلق كرد 24 هزار سال قبل از آنكه كعبه را خلق نمايد و آن زمين را مقدس نمود و بركت داد و قبل از آن خلق ننموده بود مقدّسى و مباركى مانند آن زمين و خداوند زمين كربلا را در بهشت افضل زمينها قرار داده است .(3)

 

پی نوشتها :
1- خصائص الحسينيه ص 327.
2- بحار الانوار ج 10 - تحفة الزّائر
3- كشكول النور ج 1 ص 14

 





برچسب ها :
<-TagName->
توصیه آیة الله بهجت برای زیارت امام رضا(ع)     

توصیه آیة الله بهجت برای زیارت امام رضا(ع)


به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه السلام اذن دخول داده‌اند و وارد شوید.

ادیان نیوز/آیت الله بهجت: زیارت امام رضا علیه السلام از زیارت امام حسین علیه السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از برای مشاهده متن کامل به ادامه مطلب رجوع کنید



ادامه مطلب

برچسب ها :
<-TagName->
دریای عجیبی که در قرآن آمده     


در شمالی ترین،شهر دانمارکی ها می توان یک نشانه قرآنی را دید. در شهر توریستی اسکاگن این زیبایی را می توان در سجیه دید. جایی که دریای بالتیک و دریای شمالی بهم می پیوندند. دو دریای مختلف با هم یکی نمی شوند و بنابرین این پدیده زیبا بوجود می آید و این همان چیزی است که در قرآن آمده است.


)

 

در قرآن بارها از آیات و نشانه های خداوند شنیده اید. اما هیچ گاه به آنها در اطرافمان توجه نکرده ایم. این یکی از همان نشانه های است که خداوند در آیات مختلف درباره آن سخن گفته است. با دیدن این مناظر عجیب و زیبا، می توان بیشتر تعمق کرد.

سورة مباركه الرحمن:

مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (19) بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ (20) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (21) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22)

19. دو دریا را به گونه ای روان كرد كه با هم برخورد كنند.20. اما میان آن دو حد فاصلی است كه به هم تجاوز نمی کنند.21. پس كدامین نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏ كنید؟ 22. از آن دو، مروارید و مرجان خارج مى‏ شود.

سوره مباركه فرقان آیه 53:

« و هو الذی مَرَجَ البحرینِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَینَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً»

و اوست كسی كه دو دریا را موج زنان به سوی هم روان كرد این یكی شیرین و آن یكی شور و تلخ است ومیان آن دو حریمی استوار قرار داد.

سوره مباركه فاطر آیه 12:

وَمَا یَسْتَوِی الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ فِیهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

این دو دریا یکسان نیستند: یکی آبش شیرین و گواراست و یکی شور و تلخ، از هر دو گوشت تازه می خورید، و از آنها چیزهایی برای آرایش تن خویش بیرون می کشید و می بینی که کشتی ها برای یافتن روزی و غنیمت، آب را می شکافند و پیش می روند، باشد که سپاسگزار باشید.

سوره مباركه نمل آیه 61:

اَمَّنْ جَعَلَ الْاَرْضَ قَرَارًا وَ جَعَلَ خِلالَهَا اَنْهَارًا وَ جَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَ جَعَلَ بَینَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا ءَاِلهٌ مَعَ اللهِ بَلْ اَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ 

[آیا شریكانى كه مى ‏پندارند بهتر است‏] یا آن كس كه زمین را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پدید آورد و براى آن، كوه‏ها را [مانند لنگر] قرار داد، و میان دو دریا برزخى گذاشت؟ آیا معبودى با خداست؟ [نه،] بلكه بیشترشان نمى ‏دانند.

 





برچسب ها :
<-TagName->
جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم     

جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم
در هُرم نگاه تو فسردیم و نمردیم

نقش است به پیشانی چین‌خورده ز غیرت
ما جان به در از داغ تو بردیم و نمردیم

ابرو گره در هم زده چشمان شفق‌رنگ
دندان به لب خویش فشردیم و نمردیم

اقبال نگون‌بخت نگر كاین همه سر را
تا مرز قدم‌های تو بردیم و نمردیم

ظرف دل بی‌حوصله جوش آمد و سر رفت
خون دل جاری‌شده خوردیم و نمردیم

یك عمر نفس آمد و برگشت و به تسبیح
سنّ دل بی‌عار شمردیم و نمردیم

ما زنده به عشقیم كه با عشق بمیریم

صد مرتبه از داغ تو مردیم و نمردیم


 

شعر از حاج محمود كريمي





برچسب ها :
<-TagName->
ده عملی که حرام است ولی خیلی رایج     

غیبت و دخالت در امور خصوصی و شخصی دیگران

یکی از سوژه های اصلی محاورات که به شدت بین مردم مرسوم شده است عمل زشت غیبت می باشد. این روزها زمانی که افراد همدیگر را ملاقات می کنند و یا در میهمانی ها حاظر میشوند عملاً حرفی جز غیبت کردن درمورد دیگران ندارند و با هیجان کامل به این کار مبادرت می کنند. برخی هم به خود اجازه میدهند در حریم خصوصی ترین مسائل دیگران وارد شوند و به امر و نهی و دخالتهای بی مورد بپردازند.

 


2- عدم رعایت حق عابرین پیاده
در اکثر نقاط دنیا دیدن یک عابر پیاده در خیابان به معنای فرمان ایست و احتیاط برای راننده مقابل است در صورتیکه در ایران برخی رانندگان به محض دیدن عابر پیاده سرعت خود را بیشتر نموده و بدون لحاظ کردن مسائل ایمنی و حق تقدم با بی رحمی تمام و با ایجاد رعب و وحشت برای عابرین پیاده به مسیر خود ادامه میدهند.

- حفظ نشانه های نو بودن کالا

همسایه تان اتومبیلی نو خریداری کرده اما بعد از سپری شدن یک هفته هنوز برچسب شماره اولیه که بصورت تکه کاغذی روی شیشه جلو چسبیده است را جدا نکرده و حتی فومهایی که بصورت ضربه گیر در اطراف دربهای ماشین نصب شده است کماکان وجود دارند. دوستتان نیز بعد از گذشت یک هفته هنوز برچسب روی نمایشگر گوشی موبایل جدیدش را جدا نکرده!

 


4- تنبلی و از زیر کار در رفتن
متوسط ساعت مفید کار در ایران کمتر از یک ساعت و سی دقیقه میباشد که دلیل آن نبودن فرهنگ کار، فقدان انگیزه، تنبلی و بی مسئولیتی افراد است. این امر باعث نارضایتی ارباب رجوع، پایین آمدن کارایی و بهره وری و در کل کاهش پیشرفت ملی خواهد شد.
 
در اغلب شرکتها، ادارات و سازمانها اینگونه باب شده که کسی زرنگ و با ذکاوت است که تا حد امکان از انجام مسئولیتهایش شانه خالی کند و کم کاری را استراتژی اصلیش بداند و در عین حال حقوق و مزایایش را بصورت تمام و کمال دریافت نماید.
 
کارمندان هیچ تلاشی در راستای بالابردن کیفیت و راندمان شرکت انجام نداده و در عین حال انتظار بالا رفتن درآمد خود را دارند. به ارباب رجوع کمتر احترام گذارده میشود و طلب کارانه با وی برخورد میشود.


5- تجمل گرایی و مصرفی شدن
امروزه شاهد آن هستیم که جامعه با سرعتی باور نکردنی به سوی مصرفی شدن در حال حرکت است. افراد بجای سرمایه گذاری پول خود در مکان مناسب و برای تولید بیشتر و اشتغال زایی ملی، ترجیح میدهند با خرید اتومبیلهای گران و کالاهای لوکس مصرفی ظاهری معقول کسب نموده و اعتبار خود را در بین اطرافیانشان بالا ببرند.
 
 چشم و هم چشمی های فراوان، گرفتار وامها و قرضهای سنگین شدن و استرس از جمله پیامدهای این مسئله است. اکثر مردم خوشبختی را در تجملات و برتری مالی می دانند و بین نیازها و خواسته هایشان تمایزی قائل نمی شوند. مسابقات و رالی خرید امری ناپسند ولی متداول در جامعه ایرانی است.

 

6- فقدان فرهنگ تشکر و احترام

از کوچه و خیابان گرفته تا دانشگاه و محل کار و اماکن عمومی، کمتر شاهد شنیده شدن جملاتی مانند "از لطف شما ممنونم"، "خواهش میکنم"، "اختیار دارید"، "تمنا می کنم"، "بفرمایید"، "بزرگوارید"، ... هستیم.
 
بجای آن فضای زیرآب زنی، استفاده از الفاظ ناشایست، بی حرمتی به افراد مسن، به سخره گرفتن افراد، بالا بردن تن صدا،... امری متداول شده است. مردم باید بیاموزند احترام به دیگران، احترام به هویت ملی یک کشور محسوب میشود. اگر افراد یک مملکت به یکدیگر احترام نگذارند چگونه میتوانند انتظار کسب احترام از ملتهای دیگر را داشته باشند؟!
 


7- عدم رعایت نظافت شخصی و شهری
احتیاج به توضیح ندارد که متاسفانه نظافت شخصی و اجتماعی از طرف برخی افراد جامعه رعایت نمیگردد. از طرز لباس پوشیدن تا بوی بدن و دهان و آرایش موها گرفته تا ریختن زباله در محیطهای شهری و تفریحی.

 

8- درگیری در صف و نوبت

صف ها هرکجا و به هر علتی که تشکیل شوند معمولاً تبدیل به جولانگاه بی نظمی، درگیری، فحاشی و هتاکی عده ای از افراد به اصطلاح "زرنگ" خواهند شد. حفظ نظم و ترتیب در صف نشان دهنده بالا بودن رتبه اجتماعی و فرهنگ کسانی است که در صف حضور دارند.
 
 متاسفانه شاهد آن هستیم که در برخی امور مذهبی و خیریه مانند سرو غذای نذری نیز چنین بی نظمی ها و زد و خوردهایی بوجود می آیند. احتمالاً باید برخورد کرده باشید در مجالس عروسی گاهی زمان سرو شام جمعیت با چه سرعتی به سمت میز سلف سرویس هجوم می آورند!

 

9- پرورش اندام برای رعب و ترس

شاید دیده باشید پسرانی که با اندامهای پرورش یافته و عضلانی درحالی که بازو و سینه های خود را در معرض نمایش گذاشته اند با چهره ای مهاجم و آماده درگیری در همه جا پرسه می زنند! آنها با نگاه خود اطرافیانشان را به مبارزه می طلبند!
 
چه نکوهیده است زمانی که برخی افراد انگیزه های اصلی ورزش و تناسب را فراموش کرده و صرفاً برای عرض اندام، قلدری و جلب توجه در سطح جامعه اقدام به حجیم کردن عضلات خود می کنند.

 

10- اسراف، اسراف، اسراف!

اسراف یعنی زیاده روی در مصرف، بیهوده مصرف کردن، بیش از نیاز مصرف کردن، مصرف کنترل نشده، دور ریختن چیزی که میتوان از آن استفاده کرد. کافیست با محاسباتی ابتدایی متوجه شوید که میزان اسرافی که در کشور به عناوین مختلف همه روز در حال انجام است اگر جلوگیری می شد، چه میزان در صرفه جویی خانوادگی و ملی اثر می گذاشت و مشکلات چه تعداد از مردم حل می شد.
  

امیدواریم شما یکی از این افراد نباشید!





برچسب ها :
<-TagName->
پاره آجر لازمه!!!     

 

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت زیاد از خیابان خلوتی می گذشت، ناگهان از بین دو اتومبیل پارك شده در كنار خیابان، پسركی پاره آجری را به سمت آن مرد پرتاب كرد، پاره آجر به اتومبیل آن مرد برخورد كرد. مرد به سرعت توقف كرد و از اتومبیلش پیاده شد و دید كه اتومبیلش صدمه سنگینی دیده است. به طرف پسرك رفت و او را مورد عتاب قرار داد
پسرك گریان و نالان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو جایی كه برادر فلجش روی زمین افتاده بود جلب كند
پسرك با گریه گفت: آقا آنجا خیابان خلوتی است
برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من چون توانایی بلند كردن او را ندارم برای اینكه شما را متوقف كنم مجبور شدم از پاره آجر استفاده كنم و مرد بسیار متأثر شد...
هرگز در زندگی آنقدر با سرعت حركت نكنید كه دیگران برای جلب توجه شما، پاره آجر به سویتان پرت كنند.
خدا در روح ما زمزمه می كند و با قلب ما حرف می زند
اما بعضی از اوقات به او گوش نمی دهیم و با سرعت و همه تلاشمان به دنبال اهداف خود هستیم
گهگاه برای جلب توجه ما خدا مجبور می شود پاره آجر به سمت ما پرتاب كند...




برچسب ها :
<-TagName->
خود خواهی     

 

خودخواهی
آدمی بد کار به هنگام مرگ فرشته ای را دید که نزدیک در دروازه های جهنم ایستاده بود. فرشته ای به او گفت: یک کار خوب در زندگیت انجام داده ای و همان به تو کمک خواهد کرد. خوب فکر کن چی بوده! مرد به یاد آورد که یک بار هنگامی که در جنگل مشغول رفتن بود عنکبوتی را سر راهش دید و برای آنکه آن را زیر پا له نکند مسیرش را تغییر داد. فرشته لبخند زد و تار عنکبوتی از آسمان پایین آمد و با خود مرد را به بهشت برد. عده ای از جهنمی ها نیز از فرصت استفاده کرده تا از تار بالا بیایند. اما مرد آنها را به پایین هل داد مبادا که تار پاره شود. در این لحظه تار پاره شد و مرد دوباره به جهنم سقوط کرد. فرشته گفت: افسوس! تنها به فکر خود بودن همان یک کار خوبی را که باعث نجات تو بود ضایع کرد....




برچسب ها :
<-TagName->
آغاز همه كارها به نام خدا     

 

قال على(علیه السلام):
«كُلُّ اَمْر ذى بال لَمْ یُذْكَرْ فیهِ اسْمُ اللهِ فَهُوَ اَبْتَرُ»;
«هر كار داراى اهمیّتى كه بدون یاد خدا آغاز گردد، به سرانجام نمىرسد»(1).
شرح و تفسیر
یاد خداوند در تمام اعمال و گفتار انسان مؤثّر است و غفلت از آن نتیجه منفى دارد. بر این اساس در این روایت شریف توصیه به ذكر نام الله در هر كارى شده است و روشن است كه منظور از بردن نام خدا و آغاز هر كارى به نام او، فقط گفتن بسم الله نیست، بلكه هدف این است كه خداوند در تمام اعمال ما حضور داشته باشد، بدین جهت در این روایت، بر خلاف روایات مشابه، به جاى «لَمْ یُبْدَأْ»(2) جمله «لَمْ یُذْكَرْ» آمده است. كه نه تنها در شروع كار، بلكه در ادامه كار هم ذكر الله لازم است.
چگونه خدا را یاد كنیم؟
«ذكر الله» و به یاد خالق و آفریدگار جهان هستى بودن انواعى دارد، برترین آن این است كه انسان بداند او وجودى است وابسته، كه بدون تكیه بر خداوند، حتّى براى یك لحظه، نمىتواند به زندگى خود ادامه دهد. وابستگى ما انسانها، بلكه تمام موجودات جهان هستى به خداوند متعال، مانند وابستگى نور چراغها به منبع انرژى است كه در ابتدا و ادامه نیاز به آن منبع دارد. اگر انسان به این مرحله از یاد خدا برسد و از آن غفلت نكند، بدون شك متحوّل و دگرگون مىگردد و دیگر به هیچ كس جز خدا تكیه نمىكند و امكان ندارد كه آلوده به گناه شود; زیرا چنین انسانى همواره خویش را در محضر خدا مىبیند و تمام نعمتها و در یك جمله هستىاش را از ناحیه او مىداند و روشن است كه چنین انسانى هرگز گرفتار معصیت نمىشود. گناهان در لحظههایى رخ مىدهد كه انسان از خدا غافل مىشود. انسانى كه دائماً به یاد اوست گناه نخواهد كرد.
1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 305 و جلد 89، صفحه 242.
2. جامع الصغیر، جلد 2، صفحه 277، حدیث 6284




برچسب ها :
<-TagName->
اندیشه، تدبّر، تفكّر     

 

اندیشه، تدبّر، تفكّر
أَلا لا خَیْرَ فى عِلم لَیْسَ فیهِ تَفَهُّمٌ
أَلا لا خَیْرَ فى قَرَائة لَیْسَ فیْها تَدَبُرٌ
أَلا لا خَیْرَ فى عِبادَة لَیْسَ فیْها تَفَكُّرٌ(1)
ترجمه
آگاه باشید: دانشى كه در آن اندیشه نیست سودى ندارد!
آگاه باشید: تلاوت قرآن كه در آن تدبّر نباشد نفعى ندارد!
آگاه باشید: عبادتى كه در آن تفكّر نیست بىاثر است!
شرح كوتاه
انباشتن مغز از فرمولهاى علمى، و قوانین منطقى و اصول فلسفى و هرگونه دانشى مادامى كه با اندیشه صحیح، و جهانبینى روشن، و آشنایى با اصول زندگى انسانى، هماهنگ نباشد بسیار كم اثر است.
همانطور كه خواندن آیات شریفه قرآن اگر با تدّبر و دقّت در عمق معانى آن همراه نباشد تأثیر آن ناچیز است، و عباداتى كه نور تفكّر و عقل بر آن نتابد جسمى است بىروح، و فاقد اثر عالى تربیتى است.
1. از كتاب كافى جلد 1، صفحه 36 و تحف العقول.




برچسب ها :
<-TagName->
هوشیاری و بى اعتنایى و تغافل!     

 

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:
صَلاحُ حالِ التّعایُشِ وَ التَّعاشُرِ مِلاَمِكْیال ثُلْثَاهُ فِطْنَةٌ وَثُلْثَهُ تَغافُلٌ(1)
ترجمه
اصلاح وضع زندگى و معاشرت با پیمانهاى انجام مىشود كه دو سوّم آن هوشیارى است و یك سوّم آن بىاعتنایى و تغافل!
شرح كوتاه
هیچ كارى بدون مطالعه و نقشه و هوشیارى سر نمىگیرد، همچنین هیچ كارى بدون بىاعتنایى هم به سامان نمىرسد. به تعبیر بهتر و روشنتر: اگر ما بخواهیم بدون مطالعه و دقت كار كنیم مواجه با شكست خواهیم شد ولى اگر بخواهیم براى تمام احتمالات ممكن و حوادث پیشبینى نشده به هنگام انجام كارها خود را معطل سازیم به این آسانى قادر بر انجام كارى نیستیم و براى یك كار باید سالها مطالعه كنیم، و نیز براى انتخاب دوست و شریك و همسر و مانند آن، لذا فرمود دو سوّم دقّت و یك سوّم بىاعتنایى.
1. از كتاب تحف العقول، صفحه 267.




برچسب ها :
<-TagName->


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد